Archives

پاسخ سرور حجت کلاشی به "قصه تلخ جدایی"...

کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری

 دلا منال ز بيداد جور يار که يار                  ترا نصيب همين کرد وداد همين باشد(؟!)

مطلبی ديدم از دوستان و سروران مدعی شورا که عمرشان بلند باد و صدارتشان کوتاه با عنوان"قصه تلخ جدايي"، که در آن اثری از قصه‌ی غصه نبود و نه حکايت ‌آشنايی و نه عهد قديم؛ بلکه قلم کمانی بود که چشمش بسته و دهان گشاده صد من صد من تير جفا، نه بر سر دشمنان خونی که بر قلب و چشم ياران مي‌باراند.آخر ای دوستان انصاف! که را ديديد که چنين تير مهلک به خانه‌ی خود بارد!؟ من افسوس کنان لب مي‌گزم و در دل مي‌گويم در زمانه‌ای چنين باريک که روزگار، سنگ حوادث به منجنيق دارد چرا غافل از احوال هميم؟
چون گل و مي، دمی از پرده برون آی و درآ که دگر باره ملاقات نه پيدا باشد!
کدام ما با زمانه عهد بسته‌ايم و قول ستانده‌ايم که زنده بمانيم تا گاه آزادی ابوالفضل که چون ابوالفضل اگرخدای ناکرده 11 سال تمام به زندان ماند، دوباره او را ديده و بر سر رويش بوسه زنيم؟ اين حکايت ماست در اين دوران. البته اين حوادث و جور و ستم‌ها الزاماً نشانه‌های اقبال بد نيست؛ بلکه مشکلات راه بلند اقبالی و يار دولت برنا شدن است، چراکه مي‌پندارم ما در حال تجربه‌ی لذت مبارزه‌ايم! مبارزه‌ای که عهد کرده‌ايم برای شکوه ايران‌زمين و سرافرازی ملت بزرگ ايران دنبال کنيم و هر آنچه در اين راه بر سرمان آيد، بنا به لذتی که در مقصود و غايت متصور است خود لذت بالعرض است، اگر در راه وصال شاهد و معشوق، پابرسر خاری نهی و چند سنگی بر سرت بارد، چه جای شکوه و ناله که در اين راه، سراز پا نتوان شناخت! و درد و شادی يکی ست .
-مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق!
مطلب "قصه تلخ جدايي"را خواندم. تا آنجا که ما اطلاع داريم؛ مفصل‌ترين و مطول‌ترين مطلبی مي‌باشد که شارح افکار و تلقی مدعيان شورا در باب امور حزبی تواند بود. گويی خواسته‌اند دليل و منطقی برای کارها و کردارشان پی افکنند و ظنم آنست که قلم، قلم سرور يزدی باشد اما علم دارم که حتی اگر قلم، قلم ايشان نباشد، القائات‌شان دار و بست نوشتار را فراهم کرده است، حال گرهش را که انداخته چندان مهم نيست. خلاصه ظاهراً جای ادنی شکی و شبهه‌ای نيست که نقش اصلی از فکر سرور يزدی تراويده. بنابراين بيشترين روی سخنم در اين نوشتار با سرور يزدی خواهد بود و ايشان را خطاب قرار خواهم داد؛ اما به هر حال اين نوشتار مؤيد افکار مابقی مدعيان شورا نيز هست. تا کنون نمي‌خواسته‌ام جوابی به بيانات سروران داده باشم اما از آنجايی که مي‌پندارم چند جوانی که با دوستان مراوده دارند تحت تأثير اين سخنانند و اين سخنان برای چند صباحی زير دندان برخی معقول مزه مي‌کند تا آنکه غشش معلوم شود؛ به آن پرداختم که کمکی به آنها باشد در فهم سريع مساله. البته مطلب "قصه تلخ جدايي" چيزی جز انشا نيست که بتوان به بهانه آن به ژرفنای فکر و انديشه سرزد و دانست دليل و ريشه‌ی اين قصه چيست و از چه حکايت مي‌کند؛ تحليلی در آن نيست که ازآن علمی برخيزد. در آن عقل بی‌حس است و هوای نفس بيدار . از اينرو اين نوشتار ما هم فعلاً به جهت محاکمه‌ی سطور و آگاهاندن آن چند جوان و زنهاری به دوستان است! مي‌توان گفت: محاکمه‌ی سطور و سياق عبارات آن، پرتوی است بر بضاعت و طرز تلقی ميدان‌داران اين نوشتار و به خوبی شاهدی بر ادعای باطل آنها خواهد بود. ( البته قطعاً سرور جعفری و سرور رحيمی در نوشتن و عبارت‌پردازی آن نقشی نداشته اند. )

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست پیرامون بمب گذاری در مسجد جامع زاهدان

به نام خداوند جان و خرد


پاینده ایران

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست ضمن اعلام همدردی با خانواده جان باختگان و مجروحان حادثه بمب گذاری مسجد جامع زاهدان، این اقدام تروریستی را به شدت محکوم کرده و این نوع اعمال را توطئه ای در جهت دامن زدن بر اختلافات مذهبی داخلی دانسته و نسبت به آن هشدار می دهد.
از دیرباز و به ویژه در این سالهای اخیر بسترهای لازم در پی بی تدبیری مسوولان برای پرورش نیروهای تروریستی و بهره برداری از نارضایتی های مذهبی جهت ساماندهی نظامی فراهم شده است؛ که تدبیری ویژه و ملی با پیش شرط آگاهی از اصول و راز و رمز زندگی ملت ایران می طلبد.
در پایان ضمن تأکید بر محکومیت این قبیل اعمال، درگذشت 27 نفر از هم میهنان را به ملت بزرگ ایران و به ویژه مردم سیستان و بلوچستان تسلیت گفته و همگان به ویژه سرداران و ریش سفیدان ارجمند بلوچ و روحانیت شیعی سیستان را به حفظ هوشیاری برای حفظ وحدت و جلوگیری از گسترش خشونتهای شدید دعوت می کنیم.

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
26تیر ماه 1389 خورشیدی

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

جای خالی حقوقدانان برجسته ی ایران در شورای نگهبان


یکی از وظایف بسیار مهم ریاست قوه قضاییه در کنار سایر وظایف و مسوولیت ها ، معرفی اعضای حقوق دان شورای نگهبان جهت انتخاب توسط مجلس شورای اسلامی می باشد که رییس قوه در مورخ 23/4/1389 طی نامه ای به ریاست مجلس نسبت به معرفی 5 نفر از حقوقدانان کشور اقدام نموده است که از میان آنان 3 نفر انتخاب خواهند شد.

آنچه که برای اینجانب به عنوان یک شهروند ایرانی – صرفنظر از سایر ایرادهای جوهری وارد بر این شورا- جای سوال دارد این است که:

1-شاخص های انتخاب این اعضا به جز موارد مندرج در اصل نود و یکم قانون اساسی ( حقوقدانان مسلمان در رشته های مختلف حقوقی) چه می باشد؟

2-چرا خصوصا در سال های اخیر اکثر این حقوقدانان از چهره های کمتر شناخته شده برای جامعه حقوقی کشور هستند؟

3-چرا این افراد منتسب به یک جناح فکری خاص می باشند؟

4-و بالاخره اینکه چرا از اساتید بزرگوار و برجسته ای نظیر آقایان دکتر علی آزمایش ، دکتر محمود آخوندی ، دکتر سید محمود کاشانی ، دکتر محقق داماد ، دکتر ناصر کاتوزیان ، دکتر سید محمد هاشمی و بسیاری دیگر که از سرمایه های حقوقی کشور هستند استفاده نمی شود و ملت را از وجود آنها محروم نموده اند؟

مسلما پاسخگویی دقیق به این سوالات موجب رفع شبهه خواهد شد ، چرا که در حال حاضر اینگونه به نظر می رسد که در انتخاب حقوقدانان شورای نگهبان شاهد انحصارطلبی و وجود تبعیضات ناروا هستیم که با توجه به وظایف خطیر شورای نگهبان این امر شایسته نمی باشد.

با سپاس – پاینده ایران

آرش کیخسروی 26/4/1389

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

اطلاعیه سروران حسین شهریاری و مهندس رضا کرمانی

به نام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
سروران ارجمند !پان ایرانیستهای آزاده و مبارز
از آنجا که مطابق با ماده 10 اساسنامه ی حزب پان ایرانیست مصوب 15 شهریور 1381 اداره امور حزب صرفا برای مدت سه سال به اعضای شورای عالی رهبری منتخب کنگره نهم سپرده شده است و از آنجا که این شورا از تیرماه سال 84 تا کنون-حدود5 سال- از برگزاری کنگره دهم ، جهت ارائه ی گزارش عملکرد و انتخاب اعضای جدید ناتوان بوده و تنها چها رعضو اصلی آن (سروران منوچهر یزدی،دکتر سهراب اعظم زنگنه،زهرا غلامی پور و قدرت الله جعفری)با استناد به تبصره یک ماده ی 10 اساسنامه اصرار بر ادامه فعالیت خود بعنوان رهبران حزب را دارند و نظر به اینکه شورا در جهت ایفای وظایف و مسولیتهای مندرج در ماده 11 اساسنامه توفیقی بدست نیاورده است:
اینجانبان ضمن سپاسگذاری از اندامان حاضر در کنگره نهم به دلیل حسن نظر و اعتمادشان ،ادامه فعالیت شورای عالی منتخب کنگره نهم در سال 81 را به مصلحت حزب ندانسته و با توجه به اینکه تغییر تدریجی مقامات انتخابی از اصول بنیادی حاکم بر حزب پان ایرانیست می باشد درخواست انتخاب شورای مدیریت موقت حزب برای مدت یکسال را با عنایت به ضرورتها و نیازهای موجود و به شیوه ای قابل قبول داریم تا مانع از بروز خودکامگی و انحصار طلبی در حزب شده و به دموکراسی درونی و ادامه ی روند دموکراتیک مساعدت نماید.
با سپاس
حسین شهریاری و مهندس رضا کرمانی
دو عضو شورای عالی رهبری منتخب کنگره نهم

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به مناسبت 18 تیر

به نام خداوند جان و خرد



پاینده ایران
1-هجده تیر 1378در مقام انتزاع از یک واقعه ی خاص ، سمبلیست که امکان می دهد بیشتر از آنچه عناصر آن "واقعه" در مقام یک حادثه محدود تشکیل می دهد ، روایت شود . تاریخ ایران در شرایطی خاص ، گام در بستری برداشته که در افق "مسولیت ملی" سرنوشت ملی را به فرزندان میهنش تنفیذ کرده است . اگر چه گام دیگر هنوز برای ایستادن کامل نشده و تثبیت نیافته است ؛ اما گام تاریخی برداشته شده نیز قابل برگشت نیست . در تضاد این حرکت با معارضش (ونیز در ارتباط با موانع و تنگناها) امور بسط میابد و قدرت مدیریت می شود . عناصر ضد تاریخی در صدد تصغیر و شهروند زدایی می باشند ، از این چشم انداز 18 تیر از امری حکایت می کند که می توان در شکلی حمله به دانشگاه را سازماندهی و در وجهی دیگر کارگران و معلمین را سرکوب و در چهره ای دیگر فضای اجتماعی را کهریزکی کند ، احزاب را به مرز نابودی بکشاند و هیچ فعالیت آزاد و معقولی را برنتابد ، آزاد اندیشان را زندانی و ممنوع الملاقات کند قس علیهذا.
اما مقاومت را نیز بیان میکند . از 18 تیر 78 تا 18 تیر 89 سرکوبها و بر خوردها شدت یافته و این خود حاکی از شدت مقاومتهاست . مقاومتی که در حال گسترش ، رشد و تکامل است و از توان درون اندیشی درباره ی خود برخوردار می باشد .
و این افق برایش روشن است که بتواند منطق و عقلانیت را در درون خود تعمیق بخشد و با محوریت منافع ملی رفتارسازی کند وبه کنش اجتماعی بپردازد.
2- کنترل امنیتی و انتظامی اوضاع به معنی کنترل و حل واقعی مساله نیست . کشور را نمی توان برای بلند مدت به شکل پادگانی اداره کرد . کشاندن خیل عظیمی از نیروهای انتظامی ، نظامی ، سپاهی ، لباس شخصی و امنیتی با ساز و یراق کامل و موتوریزه و قرق کوچه ها و خیابانها اوضاع را بدتر از آنچه هست خواهد کرد ، با شدت بخشیدن به خشونتها این گسل عمیق میان مردم و حکومت التیام نمی پذیرد و از سوی دیگر توان و امکانی برای حفظ و تامین منافع ملی نخواهد بود . تنها راه واقعی برون رفت از بحران و حفظ منافع ملی شناخت موقعیت تاریخی اکنونی ملت ایران و همراهی با آن می باشد . نیروها را به پادگانها برگردانید و بگذارید مسائل سیاسی با راه حلهای سیاسی حل شود.

با دامن زدن به خشونت و انسداد راهای ارتباطی ، حرکتها و انتقادهای مردمی را در معرض گزینش های خطرناک قرار ندهید ، آزادی های سیاسی را به رسمیت بشناسید و بپذیرید که عقلانیت فرشته ی نجات ایران و همه ی ماست .
همه نیروها و موجودیت های سیاسی و تاریخی می بایست مشروط به اراده ی ملی باشند و چیزی فراتر از اراده ی ملی منشاء اراده ی امور نباشد .
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست ضمن محکوم کردن خشونتها ، خواهان آزادی زندانیان سیاسی و محاکمه متعرضین به حقوق ملت از جمله عاملین ، آمرین و مسببین حمله ها به کوی دانشگاه می باشد .
پاینده ایران
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
18 تیر 1389

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

از اين دروازه‌ی خطر با شکوه خواهيم گذشت

ویرایش دوم

1- بنچاه و نه سال از فعاليت‌های حزبی و 69 سال از فعاليت‌های اجتماعي- سياسی پان‌ايرانيست‌ها مي‌گذرد. سال‌هايی که روزهايش غم‌ها و شادي‌هاي با معنايی برايمان به‌همراه دارند. در نبود فهم تاريخی مکتوب از اين موجوديت جاري، آموزه‌ها و تجربه‌های اين دوران به‌صورت آموزش و تذکر شفاهی منتقل شده و متأسفانه مضمون مفاهيم آن برای صیرورت تاريخی تثبيت نشده و اکنون همان ميراث شفاهی و تجربه‌ی عمومی مورد تهديد جدی واقع شده است و عناصر برخواسته از "دوران فترت" و پراکندگی ايران و عوامل اين امر در فشاری چند بعدی مي‌کوشند موجودی ديگر که همگون با ذات و خصلت اين فترت باشد از "پان‌ايرانيسم" و جلوه‌ی تشکيلاتی و سياسی آن يعنی پان‌ايرانيست، بيافرينند و بدين‌گونه پان‌ايرانيسم آن شود؛ که نبايد باشد و خطر زمانی مضاعف مي‌شود که اين اليناسيون با همراهی های داخلی موجوديت مبارز همراه باشد. چرا که فلسفه‌ی وجودی ما فهم دوران فترت، به‌صورت دوران، با تمام خصايل و ويژگي‌های آن و سپس کوششی در حوزه‌ی نظر و عمل برای خروج و گسست از آن به غايت وحدت و شکوه است که دورانی نو در حيات ملت ايران آغاز شود. مناسبات، امور و ريشه‌هايی که زمانی برای باليدن و سر برکشيدن تمدن ايران لازم بوده و در چارچوب آن کارويژه‌های خود را به انجام مي‌رسانده اکنون معلول‌هايشان چيزی درخلاف آن جهت است (يا دست‌کم بي‌اثر است)یعنی به مثابه فاعل قسريست. در حوزه‌ی عمل آگاهانه نيز چون فاعل بالتسخير به اصطلاح حکما عمل مي‌کنيم یعنی فاعل با اراده که روح زوال آن‌را در چنبره‌ی خود کشيده و به پيش مي‌راند، و مبارزه‌ای البته در اين حوزه وقوع يافته که هنوز تبديل به مسأله نشده است، يعنی ما تاريخ ناآگاهی خودمان را با عنايت به تاريخ آگاهی –خودآگاهي- ننوشته‌ايم، در حالی که اين ناآگاهی همان عامل مسخِّراست و لذا مرزهای دقيق اين مبارزه روشن نيست هيأت حاکمه‌های فاسد که طبيعی اين بستر هستند با اشکال مختلف در اين نتيجه مشترکند که زمينه‌های پراکندگي، شکاف، تنش را نه در جهت بالندگی بلکه در قهقرا دامن مي‌زنند و "خطر موقعيت حساس حياتی "را ارتقاء مي‌بخشند. حزب پان‌ايرانيست در مرتبه‌ی تحقق که حامل يک ايده در جهت قوت و قدرت و وحدت است علاوه بر دارا بودن اين ايده مي‌بايست بتواند فرمول‌ها و راه‌هايی برای اين مطلوب ارائه دهد، با عنايت به اين امر که موجوديت در مرتبه‌ی واقع با موقعيت‌‌ها طرف است که هرکدام مقتضيات خود را مي‌طلبد و عدم عنايت به آن در مرتبه‌ی عمل اجازه‌ی رشد و تکامل را نمي‌دهد. حرکت به وحدت و عمل به الزامات آن وجه تمايز ما در بعد سياسی با هيأت حاکمه فاسد است. از آنجايی که علت با معلول سنخيت دارد و معلول کلی پان‌ايرانيسم وحدت ايران زمين به‌عنوان کمال اول و سپس تجلی کمالات ديگر است لذا از پان‌ايرانيسم و هيأت ظاهره آن نمي‌تواند و نمي‌بايست معلولی ديگر و در جهت فترت و تجزيه و ضعف برخيزد که اگر چنين شد آن چيزيست غير پان‌ايرانيسم.با عنايت به اين مقدمه بر همه‌ی ماست که راه پيوند همه‌ی کوشندگان پان‌ايرانيسم در وهله‌ی اول و سپس کوشندگان ايران‌گرا و وطن‌پرست را در وهله‌ی دوم هموار کنيم و هر نوع حرکتی که سبب افتراق و تجزيه در اين صفوف باشد محکوم و نادرست است . اين وحدت از مجرای باريک تنگ‌نظری و سليقه‌های شخصی برنمي‌خيزد بلکه در زمين خرد و عقل جمعی و محيط متناسب و لازم برای آن مي‌رويد. روند و جريانی که بر پای تجزيه‌ی صفوف گسترده و بهم‌پيوسته‌ی پان‌ايرانيست‌ها از داخل تا بيرون ايران صحه بگذارد حرکتی فاقد بينش پان‌ايرانيستی است.

2-در اين برهه فشارها بر کوشندگان پان‌ايرانيست فزونی گرفته، آنها را در محيط کار، دانشگاه، بازداشگاه و زندان زير فشار گذاشته‌اند، کوشندگان شريف پان‌ايرانيست که فعاليت‌های علنی خود را در راستای مسووليت ملی با ايمان به دوش مي‌کشند راهی ندارند جز اين‌که برايمان خود تکيه کنند و بيشتر و بيشتر به دانش تجهيز شوند. به‌خوبی آگاهم که چه حجم سنگين کاری برای به زانو درآوردن تک‌تک پان‌ايرانيست به ويژه جوانان به کار مي‌رود و با چه حدت و جديتی دنبال مي‌شود و هم‌سو و هم‌راستا با آن به لطايف الحيل به جنگ روانی دامن مي‌زنند تا روحيه‌ی مبارزاتی را تضعيف کنند. آنها مي‌خواهند دل‌های ما بلرزد تا به زانو درآييم.
ای کوشندگان و مبارزان ايران‌زمين، ای فرزندان خلف قهرمانان تاريخ ايران، بيشتر از بيش به ايمان خود متوجه شويد و به ايمان خود تکيه کنيد که نجات‌بخش ما خواهد بود. مبارزه‌ای سخت در کار است، بگذاريد ايمانتان تکيه‌گاهتان باشد تا زير اين فشارها ايستادگی کنيم. از اين دروازه‌ی خطر با شکوه و قهرمانانه خواهيم گذشت.


3- اجلاس‌های متعدد برای تعيين سرنوشت ايران در خارج از کشور با نام‌های گوناگون و نيت‌های پليد در حال برگزاريست، حضور پرتوان ما در خارج از کشور ضروريست و اين امر خيزش آرمان‌خواهان و تشکيل صفوف استوار و منظم پان‌ايرانيستی در خارج از مرزها را مي‌طلبد، که ادامه دهنده‌ی همان حرکت مبارکی باشد که زمانی با هدايت دلاورانه‌ی سرور مهندس ظفری و دیگر سروران پاسدار منافع ملت ايران بود. با آگاهی، خو و عرق و تعصبی که جوانان ايرانی خارج از کشور نسبت به ميهن خويش دارند و حضور سروران گرانقدر و پيش‌کسوت آگاه که از ذخائر بي‌بديل حزب مي‌باشند در خارج از کشور مي‌توان حرکتی خوش‌آتيه و مؤثر برای آينده ايران پايه‌ريزی کرد.

4-در ميان همه‌ی سختي‌ها و دشواري‌ها نياز به شادابی و سرزندگی داريم مي‌بايست روحيه‌ها را تقويت و لذت مبارزه را تجربه کرد ما در حال تجربه‌ی لذت مبارزه‌‌ايم، در ميان همه‌ی مصائب! نمي‌بايست به پرخاش و بي‌حوصلگی اجازه‌ی سرباز نمودن بدهیم . هم با هم بکوشيم شادابی را به هم رزمان خود هديه کنيم. ويژگی جنبش ما شادابی ، اخلاق ، سخت‌کوشی، آرمان‌خواهی و دانش‌پژوهيست، نبايد گذاشت شرايط سخت ما را افسرده کند با منش ايرانی خود و اميدوارانه مبارزه مي‌کنيم برای سرفرازی ميهن خويش.


فرزند کوچک حزب حجت کلاشي

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

از سنت‌های حسنه‌ی پان‌ایرانیسم سنت قدردانیست

پیرامون برافراشته شدن پرچم حزب در روز ۱۷ آذرماه ۱۳۸۷ به‌مناسبت روز دانشجو، در دانشگاه تهران سخنی نامربوط، مجعول و مخدوش گفته شده بود که نشان از ناآگاهی و غرض‌ورزی گوینده داشت و البته درباره‌ی کلیت آن نیازی به‌توضیح نمی‌بینم. اما پاره‌ای سخن پیرامون نقش سرور کیوان زارع گفته شده بود که مرا واداشت چند جمله‌ای در آن‌باره سخن بگویم؛ لذا آن‌گونه که گفتم ضرورتی نیست درباره‌ی آن کار داد سخنی برانم و بدان مباهات کنیم چرا که آن یک کار کوچکی بود از هزاران کار بزرگ که برگرده‌ی ماست و به عهده شناخته‌ایم؛ کاری بیش از وظیفه انجام نشده است و این پیروزی که شیرین بود و مستدام باد! نه منحصر یک تن یا دو تن و چند نفر بلکه مندرج در کارنامه‌ی کل حزب است و همه در آن و نیز در پیروزی‌های دیگر و بعدی سهیم و دخیلیم. آن را به‌صورت خاطره بازگو نکردیم چرا که رو به جلو و به برای اهداف عالیه گام بر می‌داریم و گاه خاطره‌گویی و مباهات به گذشته نیست، فعلاً به آینده می‌نگریم به آن اهداف عالیه
گفته بودند: ” در روز ۱۷ آذر درفش حزب به دست توانمند سرور مهندس کیوان زارع به اهتزار درآمده بدون این‌که از ایشان تا به امروز نامی به‌میان آورده باشند” راستش به دروغ آمیخته است. آن روز یک پرچم سبز برافراشته شد و یکی دیگر از پرچم‌ها به رنگ سرخ بود در دست‌های سرور کیوان زارع که با دلاوری ویژه‌ای آن را برافراشت؛ چون شیر می‌غرید و از آن پاسداری می‌کرد. گروهی پنداشتند چون رنگش سرخ است به منطق هر گردی گردوست، پس درفش معروف و مألوف کمونیست‌هاست. پرچم سبز ما را که اغلب شناختند و آن مورد حمله و یورش دانشجویان کمونیست و ضد ملی واقع و بالعکس پرچم سرخ مورد اعتراض همگانی واقع شد؛ به دو دلیل، نخست آن‌که پنداشتن پرچم “سرخ” است و دیگر آن‌که رنگ اعلام شده جهت پلاکاردها و نوشته‌ها و… در آن سال رنگ سبز می‌بود و رنگ پرچم سرخ ما با این تصمیم و سنت سالیانه که رنگی را جهت هماهنگی اعلام می‌دارند، هماهنگی نداشت آن را فرود آوره به پرچم سبز مبدل بر سر چوب چند متری زده و دوباره توسط سرور کیوان زارع افراشته شد و موقع سخنرانی پایین آوردیم و بعد از اتمام سخنرانی‌ها به اهتزار درآمدند بنابراین دو پرچم سبز رنگ ما در آن روز در دانشگاه تهران بالا رفت. سرور شاهین زینعلی هم از طرف ائتلاف دانشجویان ملی که جوان‌هایی بس لایق و شایسته‌اند به ایراد سخن پرداخت. جوانان زیادی در کار بودند، که نامی از آنها در میان نیست. در آن روز سرور مهندس امین محسنی دستگیر و بعد از بازداشت با وثیقه‌ی آزاد و سپس در دادگاه بدوی به ۲سال حبس تعلیقی محکوم شد که در تجدید نظر به وکالت دکتر اولیایی‌فر از اتهامات وارده تبرئه شدند سرور کیوان زارع در آن برهه دانشجو نبود از این‌رو از ایشان و سایر دوستان نامی به‌میان نیامد. اما فیلمی با گوشی همراه به همت و دلاوری یکی از سروران ضبط شده بود که بعدها آن‌را در محیط‌های اینترنتی از جمله “یوتوپ” گذاشتیم که سرور کیوان زارع را در حال برافراشتن درفش حزبی نشان می‌داد، هنوز فیلم آن موجود است. اگر بیشتر نام اینجانب در میان شناخته شد یکی از آن‌روی بود که سمت مسوول سازمان جوانان داشتم و دوم این‌که در میان دوستان تنها من دانشجو بودم- در رشته‌ی حقوق- خبر آن نیز با درایت و همت سروران بسیار خوب و گسترده پخش شد. سرور عابدینی هم با غیرت و بی‌ادعایی رسانه‌ایش کرد. آن نویسنده کوشیده از این راه شجاعتی برای سرور زارع اثبات کند، اما تحصیل حاصل کرده است. سرور زارع از زمره‌ی جوانانی است که در سال‌های پرخطر قتل‌های زنجیره‌ای یا سالیانی که سایه‌ی خاطرات آن بر سر فضای سیاسی ایران بود به حزب پیوست. پان‌ایرانیست‌ها همواره با شجاعت و بی‌ادعایی و اغلب گم‌نامی به فعالیتها و کوشش‌های آرمان‌خواهانه‌ی خود پرداخته‌اند.
به‌نظرم بجا باشد که تنها به چند نفر از چند ده نفری اشاره کنم که در آن سال‌ها –یعنی قتل‌های زنجیره‌ای- به حزب پیوسته و در کنار سرور پندار و دبیر کل وقت سرور کرمانی و سپس دکتر زنگنه قرار گرفته و کارهایی انجام دادند که هر کدام در خور تحسین و یادآوریست و اسباب قدرت و شکوفایی حزب را در کنار اقدامات سایر سروران –چه داخل و چه خارج از ایران- فراهم کرد و اغلب نامی نیز از آنها هیچ‌گاه به‌میان نیامد اما دلیلی ندارد که در حافظه‌ی ما ثبت نشود و یا برای همیشه قدردان آنها نباشیم. سرور دکتر شروین که خدای محفوظش دارد- در جلسات چهارشنبه که انجمنی از اهل فضل و دانش بود به چند طریق دانش و فضل خود را به حاضرین هدیه می‌کرد و شادابی و رونقی به جلسه می‌بخشید، الحق دانشمندی بود با شور و حرارت و شعور، به دنیایی نمی‌گنجید اما در حزب خود را از باب افتادگی کمترین می‌پنداشت خدا داند که چه سخنوری بود و چه با مغز و محتوا سخن می‌گفت! چون او را می‌دیدم به مانند سایر دوستان از این‌که حزب ما و ناسیونالیسم چنین ذخیره‌ای دارد مشعوف می‌شدم. سال‌های ۷۸- ۷۷ هنوز جلسات حزبی رونق چندانی نداشت و اغلب با چند نفر برپا می‌شد. بارها دیده بودم که بانو حوریه رستمی برای دیدار با سرور پندار و اخذ تعلیمات از کرمانشاه به تهران آمده و شب هنگام باز می‌گشت و هر دفعه با خود صدای ضبط شده‌ی دختر خردسالش نیکا را به همراه می‌آورد تا همگان پاینده ایران یا سرود ای ایران را از زبان او بشنوند؛ چه سختی‌هایی کشید تا پان‌ایرانیست بودن خود را نگاه دارد… سرور لطفی‌کیان در اوج قتل‌ها از طریق سرور جعفری به حزب پیوست و بالید و بی‌حاشیه و بی‌نام تا تکیه‌گاهی مطمئن در اصفهان شد. آن سال‌ها دو جوان پرشور خوزستانی در تهران حال و هوایی خاص به کوشش‌ها داده بودند سرور حسین فرزند برومند سرور ساسانی می‌کوشید حزب را به دانشگاه ببرد او به همراه دکتر مهدی زاهد‌نژاد در این راه بسیار کوشا بودند جلسه‌ی بسیار جالب و با اهمیت دانشگاه شهید عباسپور که در آن برهه برگزاری چنین جلسه‌ای بعید به‌نظر می‌آمد و مهم، نتیجه‌ی همت این جوانان بود، در آن جلسه فیلم سخنرانی سرور پندار در مجلس ۲۲ در دفاع از تمامیت ارضی ایران و مخالفت با جدایی بحرین به‌طور کامل به‌نمایش درآمد، سرور بابک قاسمی با دستی شکسته که وبال گردنش بود در میانه‌ی فیلم بپاخاسته و با شوری خاص فریاد برآورد درود بر محسن پزشکپور ننگ بر خائنین!
سرور آرش کیخسروی با چهره‌ای که پخته‌تر از سنش بود، با متانت، بسیاری از جوانان را هدایت می‌کرد و از شاگردان زبده سرور پندار بود که همگان او را واجد آینده‌ای روشن می‌پنداشتند و از امیدهای حزب. سرور هومن اسکندری از معدود اشخاصی بود که علی‌رغم سن بسیار کم از پشت تریبون روز چهارشنبه می‌گفت: ما پان‌ایرانیست‌ها نظرمان این است… و سرور پندار تأیید می‌کرد و هیچ‌گاه جرح و تعدیل نکرد. این دو بسیار بیشتر از آن کوشیده‌اند که اغلب گفته شده است و همیشه وام‌دارشان هستم و حقی بزرگ بر گردن اینجانب دارند در خوزستان سرور فرهاد باغبانی که نوجواتنی بیش نبود به‌همراه سرور ابوالفضل عابدینی نوجوان و چند جوان دیگر که خداوند حافظ‌شان باد، با راه‌اندازی انجمن مهرآئین، جلساتی به‌راه می‌انداختند که تصورش شگفتی‌آور است این چند “نوجوان” جلسه‌ی چند صد نفره برگزار می‌کردند که محوریت آن با بزرگانی چون شادروانان میرانی و نوربخش رحیم‌زاده بود. آدم در کاری که آن چند نوجوان در آن سال‌ها انجام داده‌اند درمی‌ماند، شور و شوقی در آن‌جا بپا کرده بودند که گفتاری مطول می‌طلبد.
سرور سامان چراغی در همان دیار با دوستان خود نشریه‌ی همومت و بعدها آژیر را منتشر می‌کرد که بسیار پرمغز و محتوا تهیه می‌شد. کوشش‌های ایشان نیز بسیار چشمگیر بود و از دیدن کارهای آنها خونی به رگ‌ها می‌دوید. از دوستانی که در کار بسیار با اهمیت و مهم مراسم شادروان اکبر محمدی حاضر شدند و کوشیدند سخن نمی‌گویم، از علیرضا بوربور آن جوان تیز فهم و باهوش و با شعور و شور و شوق از آتوسا و ماندانا و کاوه شهریاری آریوبرزن قیاسیان از ده‌ها کس دیگر و از جمله کوشندگان خارج از ایران، سرور کیانزاد، سرور پل، بانو ارجمند، مرید، طلایی، مهندس ظفری چیزی ننوشتم الحق کتابی در خور است و دفتر ما باز! رنج‌هایی که دوستان و یاران در جای جای ایران از خرم‌آباد تا تبریز، کردستان تا خوزستان، خراستان تا بوشهر و…کشیدند و کسی جز ایمان‌شان یاریگرشان نبود، فراتر از آن است که در این زمینه به آن پرداخت. گر امانم دهد این فلک شطرنجی به بهانه‌ی مناسبت‌هایی یادی از سروران و کوشش‌های آرمان‌خواهانه و بی‌ادعای آنها خواهیم کرد. از سنت‌های حسنه‌ی پان‌ایرانیسم سنت قدردانی است. قدردان کوشش‌های همه‌ی سروران از دیرباز تا امروز باشیم. چه جان‌های شریفی که در این مبارزه‌ی مقدس فدا شدند، سرور ظفری چشم با ارزش خود را در مبارزه گذاشت، سرور میرانی، کرمانی، صفارپور، شهریاری، جعفری، افسرپور، روحبش، عابدینی و… زندان‌ها دیدند و بهترین اوقات عمر خود را در زندان گذراندند، بسیاری از دوستانمان از خاک پاک خود به سمت غربت هجرت کردند تا شعله‌های مبارزه را در آن‌جا روشن نگاه دارند
- از همه‌ی سرورانی که نتوانستم به‌دلایلی از آنها نام به‌میان آورم پوزش می‌طلبم
در این روزها گروهی پیدا شده‌اند که نهایت هتاکی از سر گذرانده‌اند از همه‌ی سروران جوانتر می‌خواهم اگر خواستند جوابی دهند در چارچوب فرهنگ و ادب ایرانی و سنت پان‌ایرانیسم به این کار دست زنند اگرچه برای پاسخ به هر ادعا و اتهامی ضرورت نمی‌بینم. هم‌چنین خواهشمندم از باب لطف در دفاع از اینجانب برنخیزیید اکنون وظایف مهم‌تر بر دوش‌های ماست و ایران بیشتر از همه نیازمند دفاع. وظایف و کوشش‌های پان‌ایرانیستی تعطیل‌پذیر نیست از انحراف نیز می‌بایست مصون داریم.
پاینده ایران
حجت کلاشی

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

بلاگر فارسی