Archives

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست پیرامون حکم سرور شاهین زینعلی

به نام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
شعبه ی 26 دادگاه انقلاب سرور شاهین زینعلی را به دوسال و 91 روز حبس محکوم کرد.سازمان جوانان حزب پان ایرانیست این حکم را به مانند اغلب احکام صادره علیه فعالان سیاسی،مغایر با اصول قانونی ،آزادیهای مدنی و مبانی عدالت دانسته و متذکر می شود با پروژه ی زندان نمی توان مردم را از مطالبه ی حقوق ملی خود باز داشت .خیزش و خواستهای مردم ایران تنها برخاسته از مبارزات و ائتلافهای میان احزاب و گروههای سیاسی نیست که با حذف آنها بتوان اوضاع را کنترل کرد و بر آن سرپوش نهاد بلکه ملت ایران به آستانه ی آگاهی رسیده اند که دیگر نمی توان آنها را به وضع سابق باز گرداند و لذا دیگر ایران را نمی توان بصورت پادگانی با سرکوب و خفقان اداره کرد.این نوع از احکام کما اینکه تا کنون نتوانسته مانع از فعالیتهای قانونی و ملی ما شود از این پس نیز نخواهد توانست مانعی باشد;اما اصرار بر این رویه ی سرکوب جامعه ایرانی و دمیدن بر شعله های خشونت و سرکوب چیزیست که نسبت به آن عاقلان پند سر دندانه دهند .وجدان اگاه ایرانی ناظر اعمال شما و بازداشت گسترده فعالان سیاسی - اجتماعی خود و از جمله نرگس محمدی مادر دو کودک خردسال است و متناسب با اعمال شما حکم تاریخی خود را صادر و قضاوت خود را تمام خواهد کرد.شما هم باور کنید می توان آزاد بود در سرزمین آزادگان.
پاینده ایران
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
27 خرداد ماه 1389 خورشیدی

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

شاهین زینعلی از اعضای حزب پان ایرانیست به دو سال و 91 روز حبس تعزیری محکوم شد


در تاریخ 26 خرداد ماه شعبه 26 دادگاه انقلاب طی حکمی شاهین زینعلی از اعضای حزب پان ایرانیست را به دو سال نود و یک روز حبس تعزیری و یک میلیون و پانصد هزار ریال جریمه نقدی محکوم نمود.
بر اساس این حکم ایشان به دو سال حبس به جهت اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور از طریق عضویت در حزب پان ایرانیست، 91 روز حبس به جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی منجر به اغتشاش، و مصاحبه با رسانه های بیگانه و پرداخت مبلغ یک میلیون و پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم شده اند .

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

آقای تاج زاده بیانیه شما در نقد گذشته ی خود یک گام خردمندانه و شجاعانه بود


به نام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
با تکامل فکری فرزندان یک جامعه امکان بهبود کیفیت شرایط اجتماعی فراهم می شود.علایمی نشان می دهد که مرتبه ی دید اکنون ما در حالی که فضا پر از خشونت است ;بنظر می رسد یک گام ارزنده ای بسمت کاهش خشونت ایرانی علیه ایرانی بر می دارد.خشونتی که ویرانگر است و تیره .با توهم شکوه ،فضیلت و بهستی می آید اما نابودگر همه ی آنهاست و هستی ;در عطش "هارمونی"نو یا خیال "مدینه فاضله"ریشه ها را آتش می زند و نظم ها را بر می اندازد.امروز می بایست کوشید از دایره ی این خشونت بیشتر دور شد ،ریشه های خشونت را خشکاند و هم زمان گام هایی به سمت مهر برداشت تا مام میهن بیش از این سوگوار فرزندان خود نباشد.مادرمان ایران دیریست سوگوار است،آری دیریست سوگوار است.
شیوه ی رفتار شما آقای تاج زاده که نقدی بر گذشته ی خودتان بود و تقدیم به "ندای سبز "گردید یک گام خردمندانه و شجاعانه بود.امید هست که دیگران نیز مسوولیت گذشته ی خود را به داوری بنشینند .چه بسا فکر و تن من زمانی بخشی از کلیت استبداد بوده و ما گارگزار آن بوده ایم ،اگر چه ممکن است اکنون فاصله ای با آن گرفته ایم اما اینک آن بخش از من گذشته ی اسیر استبداد باقی است،با نقد صحیح از عملکردهای پیشین و پذیرش مسوولیت اعمال ،درهای اسارت گشوده می شود.با هم آزاد شویم در سرزمین آزادگان.

پاینده ایران
حجت کلاشی

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

برگزاری راه پیمایی به مجوز نیاز ندارد


سال گذشته پس از برگزاری راه پیمایی‌ها و تجمعات مردمی ، برخی از مسوولان کشوری در اظهارنظرها یشان این گونه مراسم را صرفا به دلیل عدم اخذ مجوز ، غیر قانونی اعلام و مقامات قضایی نیز با استناد به همین استدلال نسبت به صدور حکم محکومیت برای شرکت کنندگان در راه پیمایی ها اقدام كردند.

در آن زمان دو مطلب درباره این که آیا راهپیمایی مردمی به کسب مجوز نیاز دارد یا خیر ؟ نوشته و استدلال كردم ، راه پیمایی مردم با توجه به اصل 27 قانون اساسی ، قانون احزاب (اگرچه به موضوع ارتباط پیدا نمی کند) و نظر مورخ
25/4/1360 شورای نگهبان که جای توضیح و تفسیر باقی نمی‌گذارد نیازی به کسب مجوز ندارد و از مخالفان این نظر و موافقان کسب مجوز پرسیدم بر اساس کدام ماده از کدام قانون، آزادی برگزاری راه پیمایی را محدود به اخذ مجوز می نمایید؟

(* چه کسی درست می گوید؟ روزنامه صدای عدالت چهارشنبه 17 تیر 88 صفحه 2* مجوز نیاز نیست ، ضمیمه روزنامه اعتماد ، چهارشنبه 4 آذر 88 صفحه 2) پاسخ چه بود؟ در تاریخ 2 دی ماه 88 سید صولت مرتضوی معاون سیاسی وزارت کشور در گفت و گو با خبرگزاری ایلنا درباره اصل 27 قانون اساسی و این که راه پیمایی بدون حمل سلاح نیاز به کسب مجوز ندارد گفت: کیفیت اجرای این اصل را قانون مشخص می‌کند و بر اساس مواد 31و34 قانون فعالیت احزاب اگر احزاب بخواهند تجمعی داشته باشند حتما باید به استناد قوانین موضوعه برای کسب مجوز درخواست بدهند.

این اظهار نظر در حالی صورت می‌گرفت که قانون احزاب مصوب سال 1360 ، 19 ماده بیشتر ندارد و اشاره به مواد 31 و 34 قانون فعالیت احزاب صحیح نمی‌باشد. در تازه ترین اظهار نظر ، محمود عباس زاده مشکینی مدیر کل سیاسی وزارت کشور ، به مواد 30 ، 31و 32 تصویب نامه شماره 30530 مصوب سال 1360 اشاره و در چندین مورد با استفاده از کلمه قانون به جای تصویب‌نامه اصرار می‌ورزد که گروه‌ها می‌باید درخواست خود را به وزارت کشور اعلام نمایند.

آن‌چه از این اظهار نظرها مشخص می‌شود این است که مقامات کشوری از ارائه ماده قانون مصوب مجلس که صراحتا انجام راه پیمایی ، مطابق با آن منوط به کسب مجوز شده باشد ناتوان هستند و آن‌چه که مستند اظهار نظرهای ایشان است مواد آیین نامه و تصویب نامه‌های دولتی است که صددرصد با قانون اساسی در تعارض بوده و فرقی هم نمی کند که در زمان چه مسوولی به تصویب رسیده است.

ضمنا مدیر کل وزارت کشور در همین مصاحبه مطبوعاتی با ادبیاتی نامتعارف ، برخی از احزاب را از بازی قایم با شک بر حذر می‌دارد که به نظرم درست نیست ، چرا که آن اداره کل خود با این اوصاف به سنگ قلاب کردن مراجعین مشغول است.

نتیجه آن‌که با توجه به صراحت اصل 27 قانون اساسی و نظر به این‌که مطابق با اصل 9 هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی‌های مشروع را هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند ، برگزاری راه پیمایی به مجوز نیاز ندارد و شایسته است افرادی که به پاسداری از اصول قانون‌اساسی سوگند یاد کرده‌اند در این زمان به دفاع از حق اساسی مردم و تفسير صحيح قانون بپردازند تا مطابق با اصل 56 آحاد ملت بتوانند در تعیین سرنوشت اجتماعی خویش مشارکت نمایند و حقوق اساسی آن‌ها در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار نگیرد.

آرش کیخسروی

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

ما و نفی نژادپرستی

به نام خداوند جان و خرد

ابوالحسن خرقانی می‌گوید: "اگر از تركستان تا بلاد روم خسی در پای كسی فرو برود، منم كه رنج می‌كشم"

در ذیل متافیزیكی كه در جغرافیای فكری ایران‌زمین و جوامع متأثر و مرتبط با آن وجود داشته است می‌توان به این قبیل گفته‌ها و باورهای به‌شدت انسانی با جوهره‌ای عاشقانه برخورد و میل و ‌گرایش طبیعی فرهنگ ملی ایران را به این سمت و سوی مشاهده كرد كه درون‌مایه‌ی زندگی معنوی تبار ایرانی را پدید آورده؛ اندیشه‌ای كه در كانون آن "عاشقم بر همه عالم" قرار دارد، به مثابه بذری است كه درخت فرهنگی ملت ایران را برآورده است. حكیم فردوسی كه ذهن او از دالان حیات فكری تبارش گذشته و آن‌را باز اندیشیده و نگاهش از وجهی ناظر بر آن حیات فكریست، در عبارتی كه به گفته‌ی روانشاد علامه دهخدا بالاترین آموزه‌ی بشریست، می‌فرماید " همه عالم چون تن خویش خواه!" این وحدت عاشقانه انسان را در مختصاتی از حضور قرار می دهد كه بار محبت به مراتب و درجات مختلفِ خود را به‌دوش بكشد، محبت و عشق بنا به باوری قانون هستی ست بنابراین انسان به‌عنوان مرتبه‌ای آگاه از هستی، مسوول تجلی این قانون در مراتب متجلی مادون خود می‌باشد. این عبارت نمادین كه حاكی از چیزی بیشتر از دلالت مطابقه‌ی خود هستند؛ حكایت از منظومه‌ای فكری دارند كه در آن هستی مطلق و هست‌های متعین از دریچه‌ای عاشقانه، حكیمانه و خردمندانه مورد احترام و تقدیس بوده واجد ارزش ذاتی والایی می‌باشند به‌طوری كه ارزش، درونی و ذاتی آنهاست. آنها هستند پس با ارزشمند. هستی خیر است و شر از اعدام، یعی اصالی نیست، عرضی است.

امروز از آنجایی كه فكر تاریخی و بالاتر فلسفه نداریم، در نتیجه خود آگاهی نداریم، لذا از بیرون ناظر "خود" هستیم، البته اگر بتوان از جاذبه‌ی تنازع نیروها در حوزه‌ی قدرت بیرون بود و تعقل كرد با ابزار تعقل نه چیزی دیگر اما اغلب توصیفگریم نه چیزی بیشتر. اینها را گفتیم به‌عنوان مقدمه تا این نكته را بگوییم كه پیشینه‌ی فكری ما چه بوده است. چرا كه آنها مواد و به‌عبارتی دیگر تبار صورت‌ فکری هستند كه باید ناظر بر امروز ما باشد كه در نزاع ایدئولوژی‌ها و پیش‌تر از آن هنوز موجود نیست! و ما باید با امكاناتی كه تجربه‌ی دانش بشری در اختیار ما قرار می دهد با این مواد به گفت‌وگو بنشینیم. امروز برخی دانشمندان، پژوهش‌های خوبی پیرامون ارتباط میان مؤلفه‌های مختلف یک تمدن به‌عمل آورده‌اند.. دکترشایگان نیز در کتاب آسیا در برابر غرب اشاراتی به این مسأله در حوزه‌های تمدن ایران دارد که قابل توجه است. به‌طور کلی میان عناصر حیاتی یک تمدن با هم و روح آن تمدن پیوستگی برقرار است؛ هگل می‌گوید میان دولت یک ملت و باور آن ملت به خدا ارتباطی هست. تمدن ایرانی با جلوه‌های خود، سقفهای گنبدی تا رنگهای فیروزه‌اش، نگاره‌های فرش تا زوایای درونی شعرش و...، در عین ارتباط داخلی با یک متافیزیک تکیه دارد. حال این تمدن موجود در مسیر تکامل خویش می‌بایست حرکت کند و در عین حفظ پیوستگی به یک حیث گسسته شود؛ از این جهت از پیشینه و آنچه موجود است و موضوع حرکت بایستی قرار گیرد نمی‌توان غافل بود. حال از این منزل كه پر از خطر است تنزل كرده و این پرسش را مطرح می كنیم كه چه نسبتی میان ما و اندیشه‌های نژادپرستانه وجود دارد؟ بر پایه چه منطق و ناظر برچه وضعیتی از متافیزكی که بیان شد می‌توان به باور و تلقی‌ای از هستی عبور كرد كه عنییت آن حكومت‌های فاشیستی با رویکرد نابودی پاره‌ای از انسان‌ها با خصوصیات و خصلت خاصی باشد!؟ با كدام دیالكتیك از اندیشه‌ی حكیم فردوستی به داروینیسم اجتماعی، و به چمبرلین گذر می‌كنیم و نقش محوری حكیم خردمند را به موسولینی و هیتلر مبدل می‌سازیم!؟ چگونه شاهنامه در اندیشه‌ای سخت پریشان به "نبرد من" تكامل(!؟) می‌یابد(!؟) و رسالت تاریخی ملت ایران به كدام سمت و سوی و ناظر به كدام منظر و به چه دلیل، دگرگون می‌شود و گذشته‌ی خود را بدون توجه به آن نفی و خود را در نفی گذشته‌ی خود در خیال اثبات می‌كند(!؟) و در پرسش فرعی‌تر دیگر آیا می‌توان ناسیونالیسم ایران كه مقصود علم شناخت احكام زندگی ملت ایران است را در ذیل تفكرات نژادپرستانه شناخت مقصود از مقدمه این بود كه اندیشه‌ی راسیستی (نژادپرستی= نژادكشی) در ایران، در حوزه‌ی فكر زمینه‌ها و ریشه‌هایش مفقود است؛ اگر این‌گونه نیست، آن زمینه‌ها و ریشه‌ها كجا هستند؟ فكر نیز كه بر خلاء پیش نمی‌رود! از سوی دیگر به‌فرض وجود كه لاوجود است حركت ذهن از آن بنیادها و زمینه‌ها چگونه بوده و به چه‌سان پیش رفته؟ دست‌كم ذهن مواد خود را از كجا یافته و به‌چه‌سان حركت كرده است؟ [در این‌جا به‌گفته‌ی حاجی سبزواری نظر داریم كه فكر را حركت دانسته است] اگر این موارد پاسخ نداشته باشد كه كسی نیز از مدعیان- نژادپرستی در ایران- پاسخی و اساساً تعمقی جدی در آن نداشته موضوع به معنی عام هم‌چنان پا در هوا می‌ماند و به معنی خاص علمی معدوم: چون مسائلش موجود نیست! و نقد فكری و عقلی نیز از وجود آن بعنوان نظم نمی‌توان داشت. پس این موارد از قبیل اشارت مطرح شد كه اذهان روشن شود. این گفتار چیزی نیست جز كوششی برای پاسخ به پرسشی که نسبت میان تفكرات پان‌ایرانیسم با نژادپرستی را سوال كرده است.

برخی می‌پرسند آیا شما نژادپرستی را نفی می‌كنید یا تأیید؟ بله ما رد می‌كنیم

یكی دیگر از از آفاتی كه ذهن و عمل برخی از ایرانیان را تباه كرده است، نه افتخار و نازش به تبار و نژاد و میراث فكری- فرهنگی و تاریخی ملت ایران، بلكه باور به اندیشه‌های نژادپرستانه ایست كه آبشخور آن تفكرات هیتلر و موسیلینی است بطوری كه حتی با اصرار بیش از حدی، افكار نیچه نیز در ذیل آن تفسیر می شود و نوشته‌های او به یك بیانیه‌ی سیاسی و یا متنی برای یك ایدئولوژی نژادپرستانه تنزل می‌یابد و گزاره‌هایی با مضمونی مقلوب جهت خالی نبودن زبان به مثابه لقله‌ای، در اختیار آنها قرار می‌دهد. این تفكر همپای ایدئولوژی ماركسیستی، مائویستی،‌ پان‌اسلامیستی ما را دچار تباهی كرده است و البته می‌توان خطر این‌را بیشتر نیز دانست چرا كه در میان كسانی رسوخ می‌كند كه از دام ایدئولوژی‌های نافی ملیت رهیده و دانسته‌اند كه بایستی ایران را در مركز توجهات خود قرار دهند و می‌خواهند میهن خویش را آباد و باشكوه سازند اما به غلط فرمول آن‌را در تفكرات هیتلر و "نبرد من" می‌جویند! از این‌روی می‌بینیم برخی به‌نام ناسیونالیسم تفكران راسیستی ترویج می‌دهند و گاه به‌نام ما نیز به این كار مبادرت می‌كنند آن‌گاه ذهن بسیاری از جوانان تباه می‌شود.

گر نبودی در جهان نقدی روان

قلب‌ها را خرج كردن كی می‌توان؟

گر نباشد راست كی باشد دروغ

آن دروغ از راست می‌گیرد فروغ

بر امید راسـت كـژ را می‌خرند

زهر در قندی رود آنگه خورند

این‌ها افرادی هستند كه در تعطیلی خرد و تفكر منسجم دچار رویا شده‌اند و به شیوه‌ی قیاس ناقص و از راه تشبیه راه می‌سپرند به‌نظر افلائون رویا جز این نیست كه "انسان چه در خواب و چه در بیداری چیزی را كه شبیه به چیز دیگر است به‌جای اصل بگیرد و متوجه نشود كه فقط شبیه آنست" (ص321 جمهور) آن‌هم شباهتی بغایت دور كه فقط ادبیات از عهده‌ی این ادعای شباهت بنحو بلیغ بر می‌آید؛ صد افسوس كه این تفكرات به‌همراه اندیشه‌های ماركسیستی و اسلام ایدئولوژیك سعی در تأسیس حكومت‌های تمامیت‌خواه كرده و سیر تاریخی مشروطه و تجربیات و دستاوردهای ارزنده‌ی آن‌را گام در بی‌راه دانسته و می‌كوشند حقوق شهروندی و به‌طور كامل جامعه‌ی مدنی را در قلمرو دولت مستحیل كنند! البته در پی تفكر دست به این عمل نمی‌زنند بلكه دل‌خواسته‌ها و عملكردهای آنها كه در فقدان اندیشه‌ی منسجم و معقول رخ می‌دهد منتحج به این كار می‌شود.

آنها صورتکهای شخصیت‌های یك رخداد را كه هیچ اصالتی ندارد و از جایی دیگر در حالی كه فقط صورتك است؛ و جز آن چیز دیگر نیست- نه وجود حقیقی، صورتك است و نه صورتك، صورت وجود حقیقی پس خود- در صحنه‌ای که خیال و رویا با چوب، فهم تاریخی و عقلی را از گوشه‌ای بیرون رانده، به‌صورت خود نهاده و به شیوه‌‌ای مضحك به‌نمایش می‌گذارند در حالی كه حتی از عهده‌ی آرایش صحنه متناسب با داستانی كه رخ داده و تمام شده؛ در عالم انتزاعی و مخیل نیز برنمی‌آیند! تفكرشان از این هم سطحی‌تر است. شادروان منشی‌زاده چیزی جز این نكرده است، تفكرات شادروان شریعتی نیز كه در مسیری دیگر سعی در فراهم آوردن مقدماتی برای تأسیس حكومت‌های تمامیت‌خواه است چیزی جز این نیست، اگر چه دقت و وسعت نظر دومی از اولی بیشتر و به هنر قلم نیز آراسته است!

برای نمونه كه تنها اشاره ایست، می‌گویم و می‌گذرم تا وقت دگر، مرحوم شریعتی نظری به اریك فروم انداخته و نظر خام او را در متنی كه خلاف جهت حكومت‌های تمامیت‌خواه است، یعنی در كتاب گریز از آزادی، برداشته و آن‌را عیناَ در جهتی كه گریز از آزادیست به‌كار می‌گیرد. اریك فروم در كتاب گریز از آزادی داستان هابیل و قابیل را آورده و آن‌را نمادی از تضاد طبقاتی دانسته است؛ شریعتی نیز بشدت به آن نظر علاقمند شده و آن‌را بر گرفته تا بتواند هرچه بیشتر به تفسبر طبقاتی از قران متناسب با اندیشه‌های ماركسیستی دست یابد. او در همان كتاب آیه‌ی "الناس مسلطون علی اموالهم" را نیز در راستای نفی مالكیت شخصی تفسیر كرده بود- منتها خود می داند كه تفسیر داستان هابیل و قابیل معارض زیاد دارد از این‌روی می‌گوید:

این دو- یعنی منشی‌زاده و شریعتی- هر دو در پی تأسیس حكومت‌های تمامیت خواه از دو راه مختلف بودند چرا كه هر كدام در میدان جاذبه‌ی اندیشه‌ای جدا قرار داشتند و دل‌بستگی‌ها و دل‌خواسته‌هایشان متفاوت بود اگر چه هر دو یك چیز را نفی می‌كردند و اگر چه سعی و كوشش شریعتی دقیق‌تر و مهم‌تر بود.

این كوشش‌ها همه ما را از مسیر ملزومات تاریخی‌مان دور و آگاهی تاریخمان را مخدوش كرده‌اند. جوان ایرانی بی‌آن‌كه بداند هم‌گام با آنها، تغییرات مضمونی كه من در بستر تاریخ به‌دست آورده است را جرح و از خود بیگانه می‌شود چرا كه آگاهی در تاریخ به‌دست می‌آید و این‌ها فهم تاریخ را محال می‌كنند! بنابراین علی رغم میلشان ما را به "كج‌راهه" رهنمون می‌شوند.

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

ایرانی فرزند میهن خویش است

مطلبی که در ادامه می آید مقاله ایست از حجت کلاشی مسول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست پیرامون جایگاه و مسولیت فرزندان ایران که برای اولین بار در این پایگاه منتشر می شود
به نام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
روشن است که دولت مستقر خود از نظرات جین شارپ و انقلابات مخملی برای مقابله با مطالبات مردمی بهره می گیرد و همینطور بحران موجود را در چارچوب آن می فهمد.فرآیند ونتایج انتخابات شرایط امکانی برای بروز اعتراضات گسترده بویژه در تهران فراهم آورد.وجود عناصری از مولفه های دموکراتیک از جمله مکانیسم انتخابات در بافتار سیستم ، اجبار ملزومات و ضرورت شرایطی برای تحقق آن بویژه در جامعه ی فعلی ایران،برای زمانی حداقل محدود توان ماشین سرکوب را کاهش و در نتیجه مجالی برای ظهور نارضایتی های ژرف و سرکوب شده فراهم کرد.اعتراضات مردم ایران تنها نتیجه ی مجموعه کنشهای هیات حاکمه در فرآیند انتخابات نیست بلکه ریشه ی نارضایتی ها در نقطه ایست که فرآیند انتخابات یکی از نمودهای آن بنیادهاست.این بنیاد ها با ماهیتی مدام در حال هست شدن است که با نمود یافتن در نسبتی که با زندگی واقعی مردم می یابد،موجبات نارضایتی تدریجی و سلب اعتماد پایه ای از نظام را سبب و بحرانهایی دامنگیر آن می شود.
از این نقطه و درجهت حذف مساله ی اصلی ، حکومت می کوشد تمام اعتراضات را صرفا به نتیجه انتخابات پیوند زده و آنرا نیز نتیجه فریب افکار عمومی از راه "دروغ بزرگ"مطرح کند و به سمت مهندسی افکار و جنگ نرم پیش برود; در حالی که مردم ایران به آستانه فهمی رسیده اند که قابل بازگشت نیست!آنها به این فهم رسیده اند که نظام حاضر- بصورت سیستماتیک و ذاتی -بالقوه و بالفعل با ارائه ی فرمولهای تثبیت یافته توان کنترل و حذف آراء را داراست و آگاهانه با طرح شعار "رای من کجاست" به دهلیزی توجه دارند که این آراء در مسیر آن می تواند اثر خود را از دست بدهد.
از آنجائیکه نگاه امنیتی موجود توانسته اشراف و شناخت خوبی نسبت به انقلابهای مخملی که در اطراف ایران رخ داده بیابد،می کوشد با تمام توان و با تکیه بر برخی عناصر موجود در اعتراضات که شباهتی با حرکتهای مخملی دارند،کل اعتراض و حرکت را در صورت انقلاب مخملی قالب بندی کندتا بتواند مبتنی بر شناخت خود از پدیده ،با روح و شکل مخالفت ها به مبارزه بپردازد و گذار نرم را انقلاب مخملی قلمداد کند;از اینروست که طی مهندسی معکوس اقدام به پیاده کردن بسیاری از آموزه های انقلاب مخملی علیه حرکتهای اعتراضی کرده است.بعنوان مثال جین شارپ می گویددر اعتراضات مردم می بایست بر تعداد کشته شدگان تاکید و از سوی دیگر عوامل خشونت را شناسایی و با تبلیغات مناسب جهت تخریب روحیه اعلام کنند (نقل به مضمون)حال با اندکی دقت متوجه می شویم که این راهکار توسط خود دولت در جهت مقابله با حرکت های مردمی و مسالمت آمیز مورد خشونت واقع شد،حاکمیت از کشته شدن تعداد بسیاری از طرفداران خود سخن گفت و کوشید از طریق تلویزیون به شناسایی عده ای از -به قول آنها- اغتشاشگران از طریق خود مردم پرداخته و سپس از دستگیری آنها سناریوی کامل ساخته و به نمایش بگذارد.از سوی دیگر سعی در انحراف مساله ی کانونی اعتراضات که همانا احقاق و تثبیت حقوق شهروندی و حق تعیین سرنوشت ملی است،به نقطه دیگر و کوشش در جهت ارزش زدایی از ویژگیهای فکری آن می باشد.از اینرو هیات حاکمه از موضع اتهامی خود به پشت موضع برخی آموزه های دینی نقل مکان کرده تا بتواند مساله را به حق و باطل تاویل و وجهی از مشروعیت را جانشین مشروعیت از دست داده قرار دهدو همزمان بتواند با تکیه بر ارزشهای عمومی و سنتی جامعه از چهره ی لایه هایی از مخالفین - بدون توجه به منطق مخالفتها-ارزش زدایی و با چالش مواجه بسازد.با تکیه بر این فضای ذهنی است که بسیاری از اقدامات از جمله تفسیر حادثه عاشورا و ...در سابق و اقداماتی در چند روز اخیر به انجام می رسد.
آنها می کوشند ابتکار عمل را بدست گرفته و اعتراضات و معترضین را از موضع مدعی و حمله به موضع متهم و دفاع انتقال دهند.آنها می خواهند صدای اعتراض را بصورت طیفی و رگه ای درآورده و به جای مبارزه با صدای واحد آنرا از درون منشور عبور دهند و مهار و کنترل را نه در حوزه تنیدگی ها بلکه در خروجی منشورها دنبال کنند.بعنوان نمونه طرح کنترل حجاب و استاندارد سازی آن (!؟)نه از این روی به انجام می رسد که جامعه هر چه بیشتر به نوعی از قرائت از اسلام نزدیک شود و اهداف اولیه انقلاب اسلامی تحقق یابد و مدینه فاضله ای اگر بتوان فاضله اش (!)نامید ظهور یابد;بلکه علاوه بر جستجوی پایگاهی میان قشری از روحانیت و اقشار اجتماعی ، می کوشد نقد طبیعی مخالفین را که نسبت به منطق و نتیجه چگونگی انجام امور و ... صورت می گیرد را در چاچوب مخالفت با"ارزشها"،دین و در نهایت خداوند معرفی و در پشت مباحثی به شدت دینی و حساس پنهان دارد تا خود را از حوزه ینقد محوری و اصلی ،دور و مبحث را هر چه بیشتر به عرصه ی نبرد "حق" و "باطل" سوق دهد و به عمد پا در وادی بنهد که در "غیبت مفاهیم نو "،مفاهیم قدیم بصورت کاملا ابزاری در خدمت توجیه خشونت و اعمال قدرت مورد استفاده ی مبتذل قرار می گیرد.باید توجه داشت که "مفاهیم نو" چنان مضمونی -در بستر تاریخ- در ذهن عمومی ایرانی یافته است که با خود کیفیتی خاص از زندگی و انتظارات و در نتیجه الزاماتی از جمله حقوقی به همراه آورده که قدرت رسمی حاضر،نمی تواند در چارچوبهای منتج از آن تولید و اعمال گردد و محملی مستحکم بیابد.از اینروی جنبش می بایست بطور جدی به بنیادهای خود که بر آن روئیده و بر آن بقاء می یابد ،وفادار بوده و در کنار اعلام مواضع مقطعی و بشدت فعال ،گذاره های زیر بنایی خود را طرح و بیشتر از همیشه بطور آگاهانه به عبارات و الفاظ برخواسته از آن تکیه و ترویج کند.گذاره ی"ایرانی فرزند میهن خویش" است و از زاویه ای دیگر هر ایرانی ، ایران هست; مبدایی است برای اینکه بدانیم،حق تمشیت و از سویی فاعل اداه ی امور به دست تک تک ایرانیان است که از این زاویه و از منظر سیاست در این مقام شهروند نامیده می شوند وهیچ تئوری نمی تواند این مسولیت و حق برخاسته از آن را نقض کند!

حجت کلاشی

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

بلاگر فارسی