Archives

بیانیه سازمان جوانان پیرامون بازگشت حسین شهریاری به زندان

به نام خداوند جان وخرد

پاینده ایران
مبارز آگاه و وطن پرست، حسین شهریاری، از پیشکسوتان حزب پان ایرانیست امروز مورخه ششم مهر ۱۳۸۹ به زندان رجایی شهر بازگشت.سرور حسین شهریاری در سال ۱۳۸۴ به اتهام تبلیغ علیه نظام و عضویت در حزب پان ایرانیست و مصاحبه با رادیو بی بی سی به ۱۸ ماه زندان محکوم شدند که از ۵ مهر ماه سال ۸۸ حکم شان به اجرا درآمده است. ایشان در مورخه ۱۶ شهریور ۸۹ به مدت پانزده روز به مرخصی آمده بودند که در روز دوم مرخصی در مسیر تهران – اصفهان بازداشت و تبلیغ علیه نظام برای ایشان تفهیم اتهام شد.
بعد از ۱۸ روز بازداشت از زندان اصفهان آزاد و راهی کرج شده و خود را بدلیل اتمام مدت مرخصی به زندان رجایی شهر معرفی کردند. 
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست با امید به گسترش عدالت در سایه کوششهای وطن پرستان و آرمانخواهان با تاکید بر آزادی سرور حسین شهریاری و دیگر مبارزان سیاسی،سلامتی برای این پیر مبارز و خانواده آرمانخواهشان آرزومند است.
 
پاینده ایران           
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
۶ مهر ۱۳۸۹ خورشیدی   

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید

به نام خداوند جان وخرد
پاینده ایران
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست آغاز سال تحصیلی جدید را به دانش
آموزان و دانشجویان و آموزگاران گرامی و اهالی علم و ادب و جویندگان دانش شادباش می گوید. امروز برای پیشرفت کشور عزیزمان ایران و جبران عقب ماندگیهای آن به نهضت علمی نیاز است تا بتواند با طرح مسائل درحوزه های مختلف و آموختن روشهای علمی، دریچه های شکوفایی و توسعه را به رویمان بگشاید.این عرصه، محل حقیقی جولان برای جویندگان دانش است و چنین کوششی وظفه ی ذاتی این قشر.امیدواریم دانش آموزان و دانشجویان ایرانی با شناخت این نیاز ملی و با حس موثر و مقدس وطن پرستی سالی پر بار برای آموختن و حرکت به سوی افق های دانش داشته باشند. ایران ما سرزمینی است که در طول تاریخ دانشمندانی بزرگ و با ارج و ارزش به جامعه بشری تقدیم کرده که خدماتی گرانسنگ از ناحیه آنان نصیب سرزمینمان گشته و اسباب خیر و برکت و آبادانی شده است .فروغ دانش در ایران علیرغم همه ی مصائب خاموش نشده و درخشش داشته ولو به اندازه شمعی در دل شب تاریک.اکنون میبایست به مانند گذشتگانمان جایگاه حقیقی خود را در این وادی مقدس بازجسته و بیابیم.
مدرسه و دانشگاه جدا از شان دانش،واجد وجه تعلیم و تربیت جهت زندگی جدید است.فلسفه ی این وجه،آموختن شیوه های نوین زندگی در دوران جدید می باشد.ادب دوران نوین حیات ملی ما آداب جدید می طلبد و فرزندان میهن بر آن پایه می بایست پرورش یابند تا قوای حیاتیمان بجنبد و دوباره جوانه زده و بپاخیزیم و شکوفا شویم. مدرسه و دانشگاه مکانی است که در آن این فهم از زندگی حاصل می شود .درآنجا می بایست بیاموزیم که فرزندان میهن مقدسمان ایران هستیم که آبادی و خوشبختی آن به کوششهای فرزندانش بستگی دارد واز این حیث که مسوولیت در قبال آن داریم حقوقی را واجدیم و به این اعتبار شهروندیم و باید منش شهروندی را به نیکی بیاموزیم و مشی کنیم .مدرسه و دانشگاه محیطی مناسب برای آموختن و آزمودن این شان است.امیدورایم دانش آموزان و دانشجویان و معلمین گرامی میهنمان در فعالیتهای صنفی و تقویت جامعه مدنی سالی توام با موفقیت و خیر و سلامتی داشته باشند .
 

 پاینده ایران             
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
اول مهر ۱۳۸۹ خورشیدی    

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در محکومیت حرکت تروریستی اخیر

به نام خداوند جان و خرد

پاینده ایران

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست حرکت تروریستی در شهرستان مهاباد را که منجر به شهادت تنی چند از هموطنان مهابادی در مراسم رژه به مناسبت هفته دفاع مقدس شد، به شدت محکوم کرده و ضمن عرض تسلیت به خانواده ی جان باختگان اعلام میدارد، اعمال تروریستی نه تنها فرجامی(نیک)ندارد بلکه کشور را می تواند با حوادثی ناگوار مواجه سازد.راهکار معقول هیچ مساله ای دردوران جدید دست یازیدن به اعمال تروریستی نمی باشد.این قبیل حرکات ضمن ضایع کردن عمل و فکر جوانانی چند، فضای لازم جهت بالندگی و توسعه کشور و نواحی مختلف آنرا نیز مختل می کند. در پایان به مثابه سالهای پیشین ،هفته دفاع مقدس و یاد و خاطره ی شهدا و رزمندگان،جانبازان و اسرای پر افتخار آنرا گرامی می داریم.

پاینده ایران            
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
۳۱ شهریور ۱۳۸۹ خورشیدی   

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

اولین تماس تلفنی سه عضو بازداشت شده حزب پان ایرانیست



بر اساس اخبار رسیده سروران مهندس رضا کرمانی ، حسین شهریاری و حجت کلاشی  با خانواده های خود تماس گرفته و از بازداشت خود در اصفهان خبر دادند. در این تماس تلفنی کوتاه مدت سرور حسین شهریاری با اعلام این مطلب که مهندس رضا کرمانی نیز همراه آنان می باشد ابراز داشتند که همگی در اصفهان بوده و توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده اند.و ساعاتی بعد نیز مهندس کرمانی طی تماسی از بازداشت خود در اصفهان خبر داد . 
شایان ذکر است که سروران مهندس رضا کرمانی ،حسین شهریاری و حجت کلاشی سه روز پیش در اطراف اصفهان به روشی غیر معمول ربوده شده وامروز طی این تماس تلفنی از بازداشت خویش خبر دادند.


  

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

بیانیه‌ی سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست پیرامون ربوده شدن سه تن از مسوولین حزب


به نام خداوند جان و خرد

ظلم بر پان‌ایرانیست‌ها را پایانی نیست؛ در آخرین مورد ۳ تن از مسوولین حزب پان‌ایرانیست، سروران مهندس رضا کرمانی، حسین شهریاری و حجت کلاشی که در شامگاه عید فطر قصد دیدار با دوستان و پان‌ایرانیست‌های شهر اصفهان را داشتند، در جاده‌ی منتهی به این شهر توسط نیروهای امنیتی ربوده شده و به مکان نامعلومی منتقل گردیده‌اند. این در حالی است که سرور حسین شهریاری ۷۴ ساله تنها دو روز بود که از زندان به مرخصی آمده بودند؛ مهندس کرمانی ۷۶ ساله از بیماری قلبی رنج می‌بردند و حجت کلاشی تنها چند ماه بود که از دوران تبعید خود در شهرستان خاش به تهران باز گشته بودند. همان طور که هم‌میهنان ما آگاهند، فشار و تهدید و ارعاب و زندان برای پان‌ایرانیست‌ها امر شگفت و تازه‌ای نیست. اما در ماه‌های اخیر این تهاجمات به یاران پان‌ایرانیست ابعاد تازه‌تری به خود گرفته است. پرونده‌سازی، صدور احکام سنگین زندان (از جمله ابوالفضل عابدینی، شاهین زینعلی و حسین شهریاری)، تهدید خانواده‌های پان‌ایرانیست‌ها، مشابه‌سازی و تحریک عناصر ناآگاه برای ایجاد نفاق و اختلاف، مزاحمت در محیط کار برای پان‌ایرانیست‌ها و خانواده‌های آنان و … که در مورد آخر باید ربودن پان‌ایرانیست‌ها در جاده‌های برون شهری را هم به این فهرست اضافه نمود، از جمله‌ی این اقدامات می‌باشد. این اقدامات غیرقانونی و نابخردانه ما را با این تردید اساسی مواجه می‌سازد که شاید در نظر برخی دستگاه‌های امنیتی، دفاع از منافع ملی و عشق به ایران، آنچنان جرم خطرناکی تعریف گردیده که باید پان‌ایرانیست‌های کهنسال و بی‌دفاع را در جاده‌های بیرون از شهر ربوده و چندین روز خانواده‌های نگران آنها را در بی‌خبری از وضعیت آنان نگاه داشت (؟!). لذا با توجه به اتفاقات رخ داده و با عنایت به شرایط خاصی که در آن قرار داریم، موارد ذیل را به اطلاع می‌رسانیم:

۱-همه‌ی هم‌میهنان و آزادگان، به ویژه میهن‌پرستان و یاران پان‌ایرانیست را به دفاع از حقوق سیاسی، اجتماعی و شهروندی اندامان حزب پان‌ایرانیست فرا می‌خوانیم. بی‌شک در این میان، عملکرد مسوولین و اندامان حزب پان‌ایرانیست خارج از کشور و تلاش آنان در خبررسانی و آگاه‌سازی رسانه‌های بین‌المللی از ظلم و ستمی که بر پان‌ایرانیست‌های داخل کشور می‌رود، اهمیت به سزایی دارد.

۲- پان‌ایرانیست‌ها در سالهای گذشته همواره تلاش داشته‌اند تا فارغ از جریانات سیاسی روز، کوشش‌های خود را بر حفظ تمامیت ارضی، گسترش اندیشه‌های ناسیونالیسم ایرانی، دفاع از منافع ملی و تحلیل مسایل اساسی جامعه‌ی ایرانی متمرکز کنند؛ اما این‌گونه اقدامات افراطی و ناسنجیده‌ی برخی، به این خط مشی اصولی خدشه وارد کرده و ادامه‌ی این مسیر را ناممکن می‌سازد.

۳- پان‌ایرانیست‌ها و به ویژه جوانان حزب پان‌ایرانیست به نیات و اهداف پشت پرده‌ی این‌گونه برخوردهای افراطی و غیرمعقول آگاهند، لذا سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست با تاکید بر ادامه‌ی راه پیشکسوتان و مسوولین راستین حزب در گسترش آرمان‌های ناسیونالیسم و پان‌ایرانیسم، ضمن محکوم کردن این‌‌گونه اعمال زشت و خارج از عرف، اعلام می‌دارد که مسوولیت کامل سلامتی این سروران مستقیما به عهده‌ی دستگاه‌های امنیتی ذیربط بوده و خواهان آزادی فوری پان‌ایرانیست‌های در بند می‌باشد.

  پاینده ایران             
سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست
21 شهریور 1389         

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

ناپدید شدن سه تن از اعضای حزب پان ایرانیست



ساعاتی پیش سروران رضا کرمانی ،حسین شهریاری و حجت کلاشی از اعضای حزب پان ایرانیست که عازم سفری به اصفهان بودند در حوالی اصفهان ناپدید شدند.بنا بر اخبار رسیده این سه تن آخرین بارحدود ساعت ۱۸ روز جمعه ۱۹ شهریور  تماس گرفتند و بیان داشتند که در حوالی اصفهان هستند و پس از آن تماس تلفن ها ی همراه هر سه نفرخاموش گشته و دیگر خبری از آنها در دست نیست .
شایان ذکر است سرور حسین شهریاری شب گذشته از زندان رجایی شهر کرج به مرخصی آمده بود.خبرهای تکمیلی متعاقبا ارسال  خواهد شد


These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

پانزدهم شهریور، سالروز بنیاد مکتب پان ایرانیسم بر همه ی هموطنان ،آزادگان و مبارزان سرفرازی ملت ایران شاد باد

در پانزدهم شهریور ۱۳۲۶،انجمن مقدس توسط کسانی که شعله های آتش وطن پرستی در قلبشان زبانه می کشید وارد “یک راه تغییر ناپذیر بسوی یک هدف والا” شد و ایده ای بزرگ را تقدیم جامعه ایرانی نمود .آنان در بیانیه خود خطاب به ایرانیان گفتند:”ای آیندگان، ای کسانی که روزی زمام امور انجمن کنونی ما را در دست می گیرید ،مردمان مبارز ،آنهایی که برای عظمت ایران به سازمان مقدس ما می پیوندید،زمامداران، ای افرادی که بر نواده های داریوش و سیروس حکومت می کنید، ای خواننده عزیز، شاید وقتی که این سطور را می خوانی اجساد ما خاک شده باشد ؛ شاید که مکان ما کنج زندان باشد و شاید به جرم وطن دوستی آواره کوه و دشت باشیم ،یا قلوب ما را که کانون آتش ایران پرستی است تبرهای جانگداز دشمنان میهن سوراخ سوراخ نموده باشند ،اما از تو می خواهیم و به تو می گوییم و تو را به اهورامزدا،خدای بزرگ ایران قسم می دهیم که به پاس احترام روح شهدای ایران و به یاد بنیانگذاران انجمن و به خاطر عظمت ایران و برای همیشه ،تو نیز یک آرمان داشته باشی و معتقد به یک عقیده کلی گردی،آن هم پان ایرانیزم، و شاید این آرزو در زمان ما ،در دوره تو یا بعد از تو به حقیقت بپیوندد ،اما باشد ،تو موظفی ذره ای از این اخگر را که در سینه داری در قلوب دیگران و آیندگان وارد کنی تا سینه سینه بگردد و خاموش نشود”
از آن زمان تا کنون کانون وطن پرستی پرفروز و پرفروغ در راه تبلیغ و گسترش آرمان وحدت ایرانزمین به راه خود ادامه داده است و در راه این وحدت،مبارزات همه جانبه ای را جهت استقرار حاکمیت ملت ،عدالت ،حقوق شهروندی و ممانعت از تحقق و بسط استبداد و استثمار و استعمار،پی گرفته است.اگر چه این مبارزات در بستری ناهموار و دشوار دنبال می شود ،و اکنون یکی از آن سخت ترین هنگامه هاست،اما آینده ای درخشان با ایمانی پرقدرت ،امید بخش ما در این مبارزه ی نابرابر هستند.باشد که دستهای همدیگر را با تحمل تفاوت نظرها و دیدگاهها جهت عبور از این باریکه ی پرخطر ،با صمیمیت بفشاریم و پشت هم باشیم


پاینده ایران

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

اطلاعیه حزبی


به نام خداوند جان و خرد

اطلاعیه شماره ۱
پاینده ایران
سروران گرامی
همانطور که اطلاع دارید شورای رهبری منتخب کنگره نهم حزب پان ایرانیست، بعد از گذشت ۵ سال از مدت مقرر،موفق به برگزاری کنگره دهم حزب نشده است.جهت برون رفت از بن بست موجود و ارتقا کیفیت کوشش های حزبی، گروهی از اندامان رسمی حزب در خوزستان اقدام به تهیه طرحی پیشنهادی در راستای  تغییر مدیریت حزبی نموده اند که در نهایت، براساس متن نهایی برآمده ازآن،بیش از یکصد نفر از اعضای فعال ،مسوولین شهرستان ها و پیشکسوتان حزبی طی نامه ای ادامه ی کار اعضای شورایعالی رهبری منتخب کنگره نهم، تشکیل شده در سال ۱۳۸۱ را به مصلحت حزب ندانسته اند.این سروران با تشکر از فعالیت های گذشته شورا،خواهان توقف ادامه فعالیت چهار عضو اصلی باقیمانده (سروران قدرت الله جعفری،دکتر سهراب اعظم زنگنه،زهرا غلامی پورو منوچهر یزدی)در سمت رهبری شده و بدینوسیله اصرار ایشان را بر استمرار این وضعیت،به بهانه ی ایفای مسوولیت ،غیر ضرور دانسته و با توجه به عدم توانایی فعلی اعضای حزب در برگزاری کنگره دهم،خواستار شکل گیری شورای موقت برای اداره امور حزب و تدابیر لازم در شرایط اضطراری فعلی،به مدت یکسال گردیده اند.(پیوست شماره ۱)
لازم به ذکر است که سروران مهندس رضا کرمانی و حسین شهریاری از اندامان اصلی شورای منتخب کنگره نهم نیز ،پیش از این با صدور بیانیه ای ضمن تاکید بر اتمام مدت مسوولیت شورای مذکور،ادامه ی فعالیت آن را به مصلحت حزب ندانسته اند(پیوست شماره ۲)که مواضع نامبردگان مورد تایید اندامان برون مرز نیز قرار گرفته است.تصمیمات و اقدامات بعدی طی اطلاعیه های آتی به آگاهی عموم خواهد رسید.
پاینده ایران

پیوست شماره ۱

به نام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
سروران گرامی
کوشندگان و رهروان نهضت بزرگ و تاریخی پان ایرانیسم
همانگونه که می دانید اساسنامه کنگره نهم حزب پان ایرانیست بر این اساس به تصویب اندامان حاضر در آن کنگره رسیده است که بستری برای گسترش و تحقق آرمان های مشترک اندامان حزب و متضمن سازوکارهایی برای گردش آرمان خواهانه ی امور تشکیلاتی و سازمانی باشد .
اکنون پس از گذشت هشت سال از برگزاری کنگره نهم و با توجه به عدم موفقیت حزب در برپایی کنگره که در سال ۱۳۸۴ با یورش نیروهای انتظامی و امنیتی ناکام ماند و با عنایت به تجربیات چند ساله اخیر به نظر می رسد اساسنامه حزب نیاز به اصلاح و تغییراتی چند دارد از جمله :
در این اساسنامه به طور دقیق مشخص نگردیده که چنانچه حزب موفق به برگزاری کنگره نشود با چه ساز و کارهایی می توان امور حزب را ترتیب و اداره نمود ؟
چنانچه اندامان حزب از عملکرد شورای عالی رهبری منتخب خود رضایت نداشته باشند از چه طریق می توانند نسبت به استیضاح شورا اقدام نمایند و …
با توجه به عدم برگزاری کنگره به هر دلیل و نیز به پایان رسیدن مدت قانونی منتخبین کنگره نهم ، اکنون در شرایطی هستیم که لزوم تغییر و تحول در مدیریت حزب به شدت احساس می شود ؛ شورای منتخب کنگره نهم در حالی می خواهد به فعالیت خود ادامه دهد که سروران مهندس رضا کرمانی و حسین شهریاری با توجه به نحوه ی فعالیت آن شورا از حضور در جلسات و نشست های آن خودداری می کنند و روانشاد دکتر ابراهیم میرانی نیز دیگر در میان ما حضور ندارد . با عنایت به موارد گفته شده که تنها بخشی از ناگفتنی های بسیار است و از آنجایی که اساسنامه و شورای عالی رهبری منبعث از آرمان ، اراده و عقاید و دیدگاه های اعضای رسمی حزب پان ایرانیست می باشد ، ما امضا کنندگان ذیل عدم مشروعیت و کفایت شورای عالی رهبری سابق   ( منتخبین کنگره نهم ) را اعلام نموده و در جهت تسهیل و گسترش آرمان ها و فعالیت های آتی حزب خواستار تشکیل شورایی موقت به مدت یک سال از تاریخ برپایی از میان نخبگان و برگزیدگان حزبی می باشیم .
پاینده ایران

پیوست شماره ۲

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

ظالم ِمظلوم

یکشنبه هفته قبل برای پی گیری پرونده یکی از دوستان عزیزم که به نظرم از بهترین فرزندان ایران است به دادگاه انقلاب تهران مراجعه کردم . من هر چندباری که به این ساختمان پای گذاشته ام دچار حس غریب و عجیبی شده ام . راهروهای تودرتو ، فضایی غمناک و افسرده ، لامپ های مهتابی کم سو ، موج غمی که از  نگاه اکثر ساکنانش حتی از دورترین فاصله ها دریافت می شود در کنار گروه گروه هم وطنان معتادی که سر در گریبان منتظر محاکمه نشسته اند تصویری است از ساختمانی با نمای آجری در خیابان معلم تهران که نام دادگاه انقلاب را بر آن گذاشته اند. از بیان فلسفه وجودی این دادگاه صرفنظر می کنم و در چند خط یکشنبه ام و برداشت جدیدم را به تصویر می کشم شاید برای فردا موثر واقع شود.

حدود ساعت ۳۰/۹ وارد دفتر شعبه ۲۸ شدم ،لایحه و وکالت نامه را نشان دادم و قرار شد بعد از اتمام جلسه دادگاه وارد شعبه شوم و از حاج آقا برای مطالعه ی پرونده اجازه بگیرم . این بار دوم مراجعه من در خصوص این پرونده بود. در مرتبه نخست قاضی دادگاه در پاسخ به درخواست ملاقات با موکل که در بازداشت می باشد  ، اعلام نمود به من ارتباطی ندارد به زندان اوین بروید و از آنها تقاضا کنید ، گفتم اوین برگه ای به دیوار زده که می باید قاضی مربوطه اجازه دهد. گفت : من تا کنون چنین اجازه ای نداده ام ، می توانید منتظر باشید تا در دادگاه این دیدار انجام شود. از سنگ قلاب شدن گلایه کردم ولی جوابم همان بود ، البته کمی با خشونت بیشتر ، به قصد دیدار رییس دادگاه انقلاب به اتاق ایشان رفتم ، مدیر دفتر خوش برخورد  گفتند جلسه دارند ولی می توانید با معاون شان صحبت کنید. مردی خوش بیان که به نظرم بیشتر مرا توجیه کرد به او گفتم که دارید توجیه می کنید ! ولی با اشاره درست به آیین نامه سازمان زندان ها ، نقص کار را در آنجا دانسته و در نهایت مقرر شد موضوع در نشست هفتگی دادگاه انقلاب جهت حل مساله مطرح شود و من نیز مطلبی در این باره بنویسم که چالش برانگیز هم نباشد. من دومی را انجام ندادم و به نظرم آنها نیز از اولی منصرف شده باشند.

از آنجا که خیلی وقت پیش از دوست و موکلم وکالت نامه ای داشتم آنرا تکمیل نمودم ، ابطال تمبر کردم و الان پشت درب دادگاه منتظر تمام شدن جلسه ی رسیدگی ایستاده ام .
سه خانم مسن و باوقار چندین مرتبه به دادگاه داخل و از آن خارج شدند. اتهام آنها به گمانم تبلیغ علیه نظام یا چیزی شبیه آن بود. درب دادگاه که باز و بسته می شد صدای بلند قاضی را می شنیدم که تقریبا بر سر آنها فریاد می زد و البته محتوای کلامش معلوم نبود. جلسه تمام شد به داخل رفتم سلام دادم و جوابی شنیدم و لایحه را به ایشان دادم . گفتند قرارداد وکالت؟ گفتم حق الزحمه ای نمی گیرم گفتند به من مربوط نیست ، قرارداد را باید ضمیمه کنید گفتم موکل در زندان است گفتند به من ارتباطی ندارد گفتم می شود پرونده را مطالعه کنم ، گفتند من بدون قرارداد اجازه هیچ کاری نمی دهم . چهره شان کمی برافروخته شد و من دیگر اصرار نکردم ، بیرون آمدم و منتظر ماندم تا وقت دادگاه تعیین شود.
در این فرصت جلسه ی دیگری برگزار شد که متهم آن خانم جوانی از دستگیرشدگان پس از انتخابات دور دهم بود. گویا در وبلاگش برای آقای دکتر احمدی نژاد صفتی بیان نموده بود که قاضی آنرا توهین تلقی می کرد و باز صدای قاضی بلند بود و مبهم.
حدود سه ساعت در راهروی دادگاه ماندم، نمی خواهم مطلب را با بیان آنچه دیدم و شنیدم طولانی نمایم ، من در این چند ساعت نوع نگاهم به قضات دادگاه انقلاب عوض شد. می خواهم پس از بیان چند موضوع از دیدگاه جدید خودم سخن بگویم:
۱-     ۹۹ درصد پرونده های دادگاه انقلاب در خصوص جرایم امنیتی یا آنچه که ما جرایم سیاسی می دانیم ، هیاهو برای هیچ است. حاکم که منتظر شنیدن مدح خود بوده برای شهروندی که این موضوع را رعایت نکرده پرونده ای قطور ساخته است تا برایش سوء سابقه ای درست کند و به این بهانه او را از حقوق اجتماعی محروم و از فعالیت پشیمان نماید.
۲-     قانون اساسی به طور کلی در بعضی از شعب دادگاه انقلاب محلی از اعراب ندارد. اصل ۸ ، اصل۹ ، اصل ۲۶ ، اصل ۲۷ و بسیاری اصول دیگر در اینجا تعطیل است . قاضی چه ایستاده و چه نشسته خودش را هم طراز و بلکه برتر از قانون دانسته و سعی اش بر این است که مخالف را به هر طریقی که شده از پای درآورد.
۳-     بعضا رسیدگی آنقدر طولانی می شود که اعصاب مغضوبین دستگاه را برهم می زند. گاهی بین اعضای یک خانواده ، بین وکیل و خانواده موکل و یا بین چند متهم آنچنان اختلافی حاکم می شود که مقصر اصلی را فراموش می کنند و از یکدیگر کینه به دل می گیرند.
۴-     تجدید نظر خواهی که در دو شعبه خاص صورت می گیرد نیز بیشتر شبیه وقت کشی است تا نتیجه بخش. گویی قضات تجدید نظر برای تایید نظر پیش بینی شده اند.
۵-     تحقیر مخاطب یک رویه عام در بعضی از شعب دادگاه انقلاب است.مجالی برای گفتگو نیست ، حالت دست نشانه ایست برای اینکه باید اتاق را ترک کنید. محیطی محقر ، پر از آه و اشک و بعضا ناله و نفرین که تنفس در آن مشکل است.
۶-            قاضی هم بهتر از همه می داند که آنچه محکومش انجام داده جرم نیست ولی خوب چه باید کرد؟
۷-     سکوت متهم و وکیلش در بسیاری از مواقع از رضایت نیست. نگران این هستند که مبادا سلیقه بر قانون بچربد و چه تلخ که معمولا این اتفاق می افتد.
و اما دیدگاه جدید من
چند دفعه قبل که به دادگاه می آمدم اگرچه سعی ام بر این بود لبانم خندان باشد اما در درون با قاضی و مدیر دفتر و … در حال جدال بودم. فکر می کردم از همان بدو ورود مدیر دفتر به دنبال ایراد گرفتن است و قاضی به دنبال محکوم کردن ولی اینبار از زاویه ی دیگری به موضوع نگاه و با خود فکر کردم کار کردن در دادگاه انقلاب چه شغل سخت و طاقت فرسایی است. قاضی اگر در روز ۵ ساعت به پرونده ها رسیدگی کند ، ۵ ساعت غم و غصه و آه و گریه ببیند ، ۵ ساعت بر سر متهم فریاد زند ، ۵ ساعت اخم هایش در هم باشد ، ۵ ساعت برای محکوم کردن حرف بزند ، دیگر چگونه زندگی می کند؟
دیدم اگر قاضی در مواقعی شاید نا خواسته به ناروا رای می دهد ولی خود در تمام زندگی اش مظلوم واقع شده است. او مجبور است در روز به پرونده های بسیاری رسیدگی کند ، او مجبور است در بسیاری از جاها چشم بر واقعیت ببندد. او مجبور است که در این زندان نقش زندانبان را ایفا کند ، او مجبور است که توجیه کند او مجبور است که محکوم کند و همه ی این اجبار ها از او موجودی پرخاشگر ساخته و این چنین بود که اینبار از نگاه به ابروان برآمده اش با او احساس همدردی کردم و این احساس را برای اولین بار بود که تجربه می کردم. گرچه می دانم زمانی که این مطلب توسط قاضی یا دوستانش خوانده شود به دنبال یافتن راهی برای شکستن قلم یا صاحب قلم می گردند اما صادقانه بگویم ، من او را با تمام این اوصافی که ذکر کردم دوست دارم و می دانم اگر جنگی رخ دهد در کنار هم و در یک جبهه با متجاوز خواهیم جنگید هر چند که امروز رو در روی هم هستیم.
قدردانی
می خواهم در پایان از تعدادی از هم وطنانم تشکر کنم. از کادر اداری دادگاه انقلاب که با وجود همه ی سختی ها با برخوردی محترمانه اندکی التیام بخش مراجعین هستند ، هر چند گاهی آنها نیز صبوری خود را از دست می دهند ولی در کل قابل تقدیر می باشند خصوصا آن عزیزی که برگه ورود را می دهد.
همچنین از همکاران عزیزم که بدون چشمداشت در دادگاه انقلاب به دفاع از حقوق هموطنانی مشغول هستند که اتهامشان اعتراض به وضعیت موجود است.
از:۱- مهناز پراکند ۲-عبدالفتاح سلطانی ۳- فریده غیرت ۴- محمد شریف ۵- محمد علی دادخواه ۶- ناصر زرافشان ۷- شیرین عبادی ۸- نسرین ستوده ۹- خلیل بهرامیان ۱۰- صالح نیکبخت ۱۱- محمد اولیایی فرد (که ناعادلانه دربند است) ۱۲- محمد مصطفایی ۱۳- مینا جعفری ۱۴- سید محمود علیزاده طباطبایی ۱۵- هوشنگ پوربابایی ۱۶- نعمت احمدی ۱۷- محمد حسین آغاسی ۱۸- محمد سیف زاده ۱۹- عبدالصمد خرمشاهی ۲۰- رمضان حاجی مشهدی ۲۱- گیتی پورفاضل ۲۲- مریم کیان ارثی ۲۳- سارا صباغیان ۲۴-مهرداد قربانی ۲۵-مریم دارایی ۲۶- فروغ میرزایی ۲۷- نجما رحمانی ۲۸-پرویز جهانگیرراد ۲۹-فریدون شامی ۳۰-نسیم غنوی ۳۱-مهدی حجتی ۳۲-ژینوس شریف رازی ۳۳-افروز مغزی ۳۴-محمدرضا فقیهی ۳۵-منیژه محمدی ۳۶-بهاره دولو ۳۷-شادی صدر ۳۸-شیما قوشه ۳۹-سید عقیل حسینی ۴۰-هادی اسماعیل زاده ۴۱-وحید مشکانی فراهانی ۴۲-سارا نجیمی ۴۳- مریم بابایی۴۴-مریم قنبری و… امیدوارم همگی شاد و پیروز باشید.
پاینده ایران – آرش کیخسروی
۱۳۸۹/۵/۲۷

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

پاسخ سرور حجت کلاشی به "قصه تلخ جدایی"...

کدام آهن دلش آموخت این آیین عیاری

 دلا منال ز بيداد جور يار که يار                  ترا نصيب همين کرد وداد همين باشد(؟!)

مطلبی ديدم از دوستان و سروران مدعی شورا که عمرشان بلند باد و صدارتشان کوتاه با عنوان"قصه تلخ جدايي"، که در آن اثری از قصه‌ی غصه نبود و نه حکايت ‌آشنايی و نه عهد قديم؛ بلکه قلم کمانی بود که چشمش بسته و دهان گشاده صد من صد من تير جفا، نه بر سر دشمنان خونی که بر قلب و چشم ياران مي‌باراند.آخر ای دوستان انصاف! که را ديديد که چنين تير مهلک به خانه‌ی خود بارد!؟ من افسوس کنان لب مي‌گزم و در دل مي‌گويم در زمانه‌ای چنين باريک که روزگار، سنگ حوادث به منجنيق دارد چرا غافل از احوال هميم؟
چون گل و مي، دمی از پرده برون آی و درآ که دگر باره ملاقات نه پيدا باشد!
کدام ما با زمانه عهد بسته‌ايم و قول ستانده‌ايم که زنده بمانيم تا گاه آزادی ابوالفضل که چون ابوالفضل اگرخدای ناکرده 11 سال تمام به زندان ماند، دوباره او را ديده و بر سر رويش بوسه زنيم؟ اين حکايت ماست در اين دوران. البته اين حوادث و جور و ستم‌ها الزاماً نشانه‌های اقبال بد نيست؛ بلکه مشکلات راه بلند اقبالی و يار دولت برنا شدن است، چراکه مي‌پندارم ما در حال تجربه‌ی لذت مبارزه‌ايم! مبارزه‌ای که عهد کرده‌ايم برای شکوه ايران‌زمين و سرافرازی ملت بزرگ ايران دنبال کنيم و هر آنچه در اين راه بر سرمان آيد، بنا به لذتی که در مقصود و غايت متصور است خود لذت بالعرض است، اگر در راه وصال شاهد و معشوق، پابرسر خاری نهی و چند سنگی بر سرت بارد، چه جای شکوه و ناله که در اين راه، سراز پا نتوان شناخت! و درد و شادی يکی ست .
-مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق!
مطلب "قصه تلخ جدايي"را خواندم. تا آنجا که ما اطلاع داريم؛ مفصل‌ترين و مطول‌ترين مطلبی مي‌باشد که شارح افکار و تلقی مدعيان شورا در باب امور حزبی تواند بود. گويی خواسته‌اند دليل و منطقی برای کارها و کردارشان پی افکنند و ظنم آنست که قلم، قلم سرور يزدی باشد اما علم دارم که حتی اگر قلم، قلم ايشان نباشد، القائات‌شان دار و بست نوشتار را فراهم کرده است، حال گرهش را که انداخته چندان مهم نيست. خلاصه ظاهراً جای ادنی شکی و شبهه‌ای نيست که نقش اصلی از فکر سرور يزدی تراويده. بنابراين بيشترين روی سخنم در اين نوشتار با سرور يزدی خواهد بود و ايشان را خطاب قرار خواهم داد؛ اما به هر حال اين نوشتار مؤيد افکار مابقی مدعيان شورا نيز هست. تا کنون نمي‌خواسته‌ام جوابی به بيانات سروران داده باشم اما از آنجايی که مي‌پندارم چند جوانی که با دوستان مراوده دارند تحت تأثير اين سخنانند و اين سخنان برای چند صباحی زير دندان برخی معقول مزه مي‌کند تا آنکه غشش معلوم شود؛ به آن پرداختم که کمکی به آنها باشد در فهم سريع مساله. البته مطلب "قصه تلخ جدايي" چيزی جز انشا نيست که بتوان به بهانه آن به ژرفنای فکر و انديشه سرزد و دانست دليل و ريشه‌ی اين قصه چيست و از چه حکايت مي‌کند؛ تحليلی در آن نيست که ازآن علمی برخيزد. در آن عقل بی‌حس است و هوای نفس بيدار . از اينرو اين نوشتار ما هم فعلاً به جهت محاکمه‌ی سطور و آگاهاندن آن چند جوان و زنهاری به دوستان است! مي‌توان گفت: محاکمه‌ی سطور و سياق عبارات آن، پرتوی است بر بضاعت و طرز تلقی ميدان‌داران اين نوشتار و به خوبی شاهدی بر ادعای باطل آنها خواهد بود. ( البته قطعاً سرور جعفری و سرور رحيمی در نوشتن و عبارت‌پردازی آن نقشی نداشته اند. )

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست پیرامون بمب گذاری در مسجد جامع زاهدان

به نام خداوند جان و خرد


پاینده ایران

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست ضمن اعلام همدردی با خانواده جان باختگان و مجروحان حادثه بمب گذاری مسجد جامع زاهدان، این اقدام تروریستی را به شدت محکوم کرده و این نوع اعمال را توطئه ای در جهت دامن زدن بر اختلافات مذهبی داخلی دانسته و نسبت به آن هشدار می دهد.
از دیرباز و به ویژه در این سالهای اخیر بسترهای لازم در پی بی تدبیری مسوولان برای پرورش نیروهای تروریستی و بهره برداری از نارضایتی های مذهبی جهت ساماندهی نظامی فراهم شده است؛ که تدبیری ویژه و ملی با پیش شرط آگاهی از اصول و راز و رمز زندگی ملت ایران می طلبد.
در پایان ضمن تأکید بر محکومیت این قبیل اعمال، درگذشت 27 نفر از هم میهنان را به ملت بزرگ ایران و به ویژه مردم سیستان و بلوچستان تسلیت گفته و همگان به ویژه سرداران و ریش سفیدان ارجمند بلوچ و روحانیت شیعی سیستان را به حفظ هوشیاری برای حفظ وحدت و جلوگیری از گسترش خشونتهای شدید دعوت می کنیم.

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
26تیر ماه 1389 خورشیدی

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

جای خالی حقوقدانان برجسته ی ایران در شورای نگهبان


یکی از وظایف بسیار مهم ریاست قوه قضاییه در کنار سایر وظایف و مسوولیت ها ، معرفی اعضای حقوق دان شورای نگهبان جهت انتخاب توسط مجلس شورای اسلامی می باشد که رییس قوه در مورخ 23/4/1389 طی نامه ای به ریاست مجلس نسبت به معرفی 5 نفر از حقوقدانان کشور اقدام نموده است که از میان آنان 3 نفر انتخاب خواهند شد.

آنچه که برای اینجانب به عنوان یک شهروند ایرانی – صرفنظر از سایر ایرادهای جوهری وارد بر این شورا- جای سوال دارد این است که:

1-شاخص های انتخاب این اعضا به جز موارد مندرج در اصل نود و یکم قانون اساسی ( حقوقدانان مسلمان در رشته های مختلف حقوقی) چه می باشد؟

2-چرا خصوصا در سال های اخیر اکثر این حقوقدانان از چهره های کمتر شناخته شده برای جامعه حقوقی کشور هستند؟

3-چرا این افراد منتسب به یک جناح فکری خاص می باشند؟

4-و بالاخره اینکه چرا از اساتید بزرگوار و برجسته ای نظیر آقایان دکتر علی آزمایش ، دکتر محمود آخوندی ، دکتر سید محمود کاشانی ، دکتر محقق داماد ، دکتر ناصر کاتوزیان ، دکتر سید محمد هاشمی و بسیاری دیگر که از سرمایه های حقوقی کشور هستند استفاده نمی شود و ملت را از وجود آنها محروم نموده اند؟

مسلما پاسخگویی دقیق به این سوالات موجب رفع شبهه خواهد شد ، چرا که در حال حاضر اینگونه به نظر می رسد که در انتخاب حقوقدانان شورای نگهبان شاهد انحصارطلبی و وجود تبعیضات ناروا هستیم که با توجه به وظایف خطیر شورای نگهبان این امر شایسته نمی باشد.

با سپاس – پاینده ایران

آرش کیخسروی 26/4/1389

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

اطلاعیه سروران حسین شهریاری و مهندس رضا کرمانی

به نام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
سروران ارجمند !پان ایرانیستهای آزاده و مبارز
از آنجا که مطابق با ماده 10 اساسنامه ی حزب پان ایرانیست مصوب 15 شهریور 1381 اداره امور حزب صرفا برای مدت سه سال به اعضای شورای عالی رهبری منتخب کنگره نهم سپرده شده است و از آنجا که این شورا از تیرماه سال 84 تا کنون-حدود5 سال- از برگزاری کنگره دهم ، جهت ارائه ی گزارش عملکرد و انتخاب اعضای جدید ناتوان بوده و تنها چها رعضو اصلی آن (سروران منوچهر یزدی،دکتر سهراب اعظم زنگنه،زهرا غلامی پور و قدرت الله جعفری)با استناد به تبصره یک ماده ی 10 اساسنامه اصرار بر ادامه فعالیت خود بعنوان رهبران حزب را دارند و نظر به اینکه شورا در جهت ایفای وظایف و مسولیتهای مندرج در ماده 11 اساسنامه توفیقی بدست نیاورده است:
اینجانبان ضمن سپاسگذاری از اندامان حاضر در کنگره نهم به دلیل حسن نظر و اعتمادشان ،ادامه فعالیت شورای عالی منتخب کنگره نهم در سال 81 را به مصلحت حزب ندانسته و با توجه به اینکه تغییر تدریجی مقامات انتخابی از اصول بنیادی حاکم بر حزب پان ایرانیست می باشد درخواست انتخاب شورای مدیریت موقت حزب برای مدت یکسال را با عنایت به ضرورتها و نیازهای موجود و به شیوه ای قابل قبول داریم تا مانع از بروز خودکامگی و انحصار طلبی در حزب شده و به دموکراسی درونی و ادامه ی روند دموکراتیک مساعدت نماید.
با سپاس
حسین شهریاری و مهندس رضا کرمانی
دو عضو شورای عالی رهبری منتخب کنگره نهم

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به مناسبت 18 تیر

به نام خداوند جان و خرد



پاینده ایران
1-هجده تیر 1378در مقام انتزاع از یک واقعه ی خاص ، سمبلیست که امکان می دهد بیشتر از آنچه عناصر آن "واقعه" در مقام یک حادثه محدود تشکیل می دهد ، روایت شود . تاریخ ایران در شرایطی خاص ، گام در بستری برداشته که در افق "مسولیت ملی" سرنوشت ملی را به فرزندان میهنش تنفیذ کرده است . اگر چه گام دیگر هنوز برای ایستادن کامل نشده و تثبیت نیافته است ؛ اما گام تاریخی برداشته شده نیز قابل برگشت نیست . در تضاد این حرکت با معارضش (ونیز در ارتباط با موانع و تنگناها) امور بسط میابد و قدرت مدیریت می شود . عناصر ضد تاریخی در صدد تصغیر و شهروند زدایی می باشند ، از این چشم انداز 18 تیر از امری حکایت می کند که می توان در شکلی حمله به دانشگاه را سازماندهی و در وجهی دیگر کارگران و معلمین را سرکوب و در چهره ای دیگر فضای اجتماعی را کهریزکی کند ، احزاب را به مرز نابودی بکشاند و هیچ فعالیت آزاد و معقولی را برنتابد ، آزاد اندیشان را زندانی و ممنوع الملاقات کند قس علیهذا.
اما مقاومت را نیز بیان میکند . از 18 تیر 78 تا 18 تیر 89 سرکوبها و بر خوردها شدت یافته و این خود حاکی از شدت مقاومتهاست . مقاومتی که در حال گسترش ، رشد و تکامل است و از توان درون اندیشی درباره ی خود برخوردار می باشد .
و این افق برایش روشن است که بتواند منطق و عقلانیت را در درون خود تعمیق بخشد و با محوریت منافع ملی رفتارسازی کند وبه کنش اجتماعی بپردازد.
2- کنترل امنیتی و انتظامی اوضاع به معنی کنترل و حل واقعی مساله نیست . کشور را نمی توان برای بلند مدت به شکل پادگانی اداره کرد . کشاندن خیل عظیمی از نیروهای انتظامی ، نظامی ، سپاهی ، لباس شخصی و امنیتی با ساز و یراق کامل و موتوریزه و قرق کوچه ها و خیابانها اوضاع را بدتر از آنچه هست خواهد کرد ، با شدت بخشیدن به خشونتها این گسل عمیق میان مردم و حکومت التیام نمی پذیرد و از سوی دیگر توان و امکانی برای حفظ و تامین منافع ملی نخواهد بود . تنها راه واقعی برون رفت از بحران و حفظ منافع ملی شناخت موقعیت تاریخی اکنونی ملت ایران و همراهی با آن می باشد . نیروها را به پادگانها برگردانید و بگذارید مسائل سیاسی با راه حلهای سیاسی حل شود.

با دامن زدن به خشونت و انسداد راهای ارتباطی ، حرکتها و انتقادهای مردمی را در معرض گزینش های خطرناک قرار ندهید ، آزادی های سیاسی را به رسمیت بشناسید و بپذیرید که عقلانیت فرشته ی نجات ایران و همه ی ماست .
همه نیروها و موجودیت های سیاسی و تاریخی می بایست مشروط به اراده ی ملی باشند و چیزی فراتر از اراده ی ملی منشاء اراده ی امور نباشد .
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست ضمن محکوم کردن خشونتها ، خواهان آزادی زندانیان سیاسی و محاکمه متعرضین به حقوق ملت از جمله عاملین ، آمرین و مسببین حمله ها به کوی دانشگاه می باشد .
پاینده ایران
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
18 تیر 1389

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

از اين دروازه‌ی خطر با شکوه خواهيم گذشت

ویرایش دوم

1- بنچاه و نه سال از فعاليت‌های حزبی و 69 سال از فعاليت‌های اجتماعي- سياسی پان‌ايرانيست‌ها مي‌گذرد. سال‌هايی که روزهايش غم‌ها و شادي‌هاي با معنايی برايمان به‌همراه دارند. در نبود فهم تاريخی مکتوب از اين موجوديت جاري، آموزه‌ها و تجربه‌های اين دوران به‌صورت آموزش و تذکر شفاهی منتقل شده و متأسفانه مضمون مفاهيم آن برای صیرورت تاريخی تثبيت نشده و اکنون همان ميراث شفاهی و تجربه‌ی عمومی مورد تهديد جدی واقع شده است و عناصر برخواسته از "دوران فترت" و پراکندگی ايران و عوامل اين امر در فشاری چند بعدی مي‌کوشند موجودی ديگر که همگون با ذات و خصلت اين فترت باشد از "پان‌ايرانيسم" و جلوه‌ی تشکيلاتی و سياسی آن يعنی پان‌ايرانيست، بيافرينند و بدين‌گونه پان‌ايرانيسم آن شود؛ که نبايد باشد و خطر زمانی مضاعف مي‌شود که اين اليناسيون با همراهی های داخلی موجوديت مبارز همراه باشد. چرا که فلسفه‌ی وجودی ما فهم دوران فترت، به‌صورت دوران، با تمام خصايل و ويژگي‌های آن و سپس کوششی در حوزه‌ی نظر و عمل برای خروج و گسست از آن به غايت وحدت و شکوه است که دورانی نو در حيات ملت ايران آغاز شود. مناسبات، امور و ريشه‌هايی که زمانی برای باليدن و سر برکشيدن تمدن ايران لازم بوده و در چارچوب آن کارويژه‌های خود را به انجام مي‌رسانده اکنون معلول‌هايشان چيزی درخلاف آن جهت است (يا دست‌کم بي‌اثر است)یعنی به مثابه فاعل قسريست. در حوزه‌ی عمل آگاهانه نيز چون فاعل بالتسخير به اصطلاح حکما عمل مي‌کنيم یعنی فاعل با اراده که روح زوال آن‌را در چنبره‌ی خود کشيده و به پيش مي‌راند، و مبارزه‌ای البته در اين حوزه وقوع يافته که هنوز تبديل به مسأله نشده است، يعنی ما تاريخ ناآگاهی خودمان را با عنايت به تاريخ آگاهی –خودآگاهي- ننوشته‌ايم، در حالی که اين ناآگاهی همان عامل مسخِّراست و لذا مرزهای دقيق اين مبارزه روشن نيست هيأت حاکمه‌های فاسد که طبيعی اين بستر هستند با اشکال مختلف در اين نتيجه مشترکند که زمينه‌های پراکندگي، شکاف، تنش را نه در جهت بالندگی بلکه در قهقرا دامن مي‌زنند و "خطر موقعيت حساس حياتی "را ارتقاء مي‌بخشند. حزب پان‌ايرانيست در مرتبه‌ی تحقق که حامل يک ايده در جهت قوت و قدرت و وحدت است علاوه بر دارا بودن اين ايده مي‌بايست بتواند فرمول‌ها و راه‌هايی برای اين مطلوب ارائه دهد، با عنايت به اين امر که موجوديت در مرتبه‌ی واقع با موقعيت‌‌ها طرف است که هرکدام مقتضيات خود را مي‌طلبد و عدم عنايت به آن در مرتبه‌ی عمل اجازه‌ی رشد و تکامل را نمي‌دهد. حرکت به وحدت و عمل به الزامات آن وجه تمايز ما در بعد سياسی با هيأت حاکمه فاسد است. از آنجايی که علت با معلول سنخيت دارد و معلول کلی پان‌ايرانيسم وحدت ايران زمين به‌عنوان کمال اول و سپس تجلی کمالات ديگر است لذا از پان‌ايرانيسم و هيأت ظاهره آن نمي‌تواند و نمي‌بايست معلولی ديگر و در جهت فترت و تجزيه و ضعف برخيزد که اگر چنين شد آن چيزيست غير پان‌ايرانيسم.با عنايت به اين مقدمه بر همه‌ی ماست که راه پيوند همه‌ی کوشندگان پان‌ايرانيسم در وهله‌ی اول و سپس کوشندگان ايران‌گرا و وطن‌پرست را در وهله‌ی دوم هموار کنيم و هر نوع حرکتی که سبب افتراق و تجزيه در اين صفوف باشد محکوم و نادرست است . اين وحدت از مجرای باريک تنگ‌نظری و سليقه‌های شخصی برنمي‌خيزد بلکه در زمين خرد و عقل جمعی و محيط متناسب و لازم برای آن مي‌رويد. روند و جريانی که بر پای تجزيه‌ی صفوف گسترده و بهم‌پيوسته‌ی پان‌ايرانيست‌ها از داخل تا بيرون ايران صحه بگذارد حرکتی فاقد بينش پان‌ايرانيستی است.

2-در اين برهه فشارها بر کوشندگان پان‌ايرانيست فزونی گرفته، آنها را در محيط کار، دانشگاه، بازداشگاه و زندان زير فشار گذاشته‌اند، کوشندگان شريف پان‌ايرانيست که فعاليت‌های علنی خود را در راستای مسووليت ملی با ايمان به دوش مي‌کشند راهی ندارند جز اين‌که برايمان خود تکيه کنند و بيشتر و بيشتر به دانش تجهيز شوند. به‌خوبی آگاهم که چه حجم سنگين کاری برای به زانو درآوردن تک‌تک پان‌ايرانيست به ويژه جوانان به کار مي‌رود و با چه حدت و جديتی دنبال مي‌شود و هم‌سو و هم‌راستا با آن به لطايف الحيل به جنگ روانی دامن مي‌زنند تا روحيه‌ی مبارزاتی را تضعيف کنند. آنها مي‌خواهند دل‌های ما بلرزد تا به زانو درآييم.
ای کوشندگان و مبارزان ايران‌زمين، ای فرزندان خلف قهرمانان تاريخ ايران، بيشتر از بيش به ايمان خود متوجه شويد و به ايمان خود تکيه کنيد که نجات‌بخش ما خواهد بود. مبارزه‌ای سخت در کار است، بگذاريد ايمانتان تکيه‌گاهتان باشد تا زير اين فشارها ايستادگی کنيم. از اين دروازه‌ی خطر با شکوه و قهرمانانه خواهيم گذشت.


3- اجلاس‌های متعدد برای تعيين سرنوشت ايران در خارج از کشور با نام‌های گوناگون و نيت‌های پليد در حال برگزاريست، حضور پرتوان ما در خارج از کشور ضروريست و اين امر خيزش آرمان‌خواهان و تشکيل صفوف استوار و منظم پان‌ايرانيستی در خارج از مرزها را مي‌طلبد، که ادامه دهنده‌ی همان حرکت مبارکی باشد که زمانی با هدايت دلاورانه‌ی سرور مهندس ظفری و دیگر سروران پاسدار منافع ملت ايران بود. با آگاهی، خو و عرق و تعصبی که جوانان ايرانی خارج از کشور نسبت به ميهن خويش دارند و حضور سروران گرانقدر و پيش‌کسوت آگاه که از ذخائر بي‌بديل حزب مي‌باشند در خارج از کشور مي‌توان حرکتی خوش‌آتيه و مؤثر برای آينده ايران پايه‌ريزی کرد.

4-در ميان همه‌ی سختي‌ها و دشواري‌ها نياز به شادابی و سرزندگی داريم مي‌بايست روحيه‌ها را تقويت و لذت مبارزه را تجربه کرد ما در حال تجربه‌ی لذت مبارزه‌‌ايم، در ميان همه‌ی مصائب! نمي‌بايست به پرخاش و بي‌حوصلگی اجازه‌ی سرباز نمودن بدهیم . هم با هم بکوشيم شادابی را به هم رزمان خود هديه کنيم. ويژگی جنبش ما شادابی ، اخلاق ، سخت‌کوشی، آرمان‌خواهی و دانش‌پژوهيست، نبايد گذاشت شرايط سخت ما را افسرده کند با منش ايرانی خود و اميدوارانه مبارزه مي‌کنيم برای سرفرازی ميهن خويش.


فرزند کوچک حزب حجت کلاشي

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

از سنت‌های حسنه‌ی پان‌ایرانیسم سنت قدردانیست

پیرامون برافراشته شدن پرچم حزب در روز ۱۷ آذرماه ۱۳۸۷ به‌مناسبت روز دانشجو، در دانشگاه تهران سخنی نامربوط، مجعول و مخدوش گفته شده بود که نشان از ناآگاهی و غرض‌ورزی گوینده داشت و البته درباره‌ی کلیت آن نیازی به‌توضیح نمی‌بینم. اما پاره‌ای سخن پیرامون نقش سرور کیوان زارع گفته شده بود که مرا واداشت چند جمله‌ای در آن‌باره سخن بگویم؛ لذا آن‌گونه که گفتم ضرورتی نیست درباره‌ی آن کار داد سخنی برانم و بدان مباهات کنیم چرا که آن یک کار کوچکی بود از هزاران کار بزرگ که برگرده‌ی ماست و به عهده شناخته‌ایم؛ کاری بیش از وظیفه انجام نشده است و این پیروزی که شیرین بود و مستدام باد! نه منحصر یک تن یا دو تن و چند نفر بلکه مندرج در کارنامه‌ی کل حزب است و همه در آن و نیز در پیروزی‌های دیگر و بعدی سهیم و دخیلیم. آن را به‌صورت خاطره بازگو نکردیم چرا که رو به جلو و به برای اهداف عالیه گام بر می‌داریم و گاه خاطره‌گویی و مباهات به گذشته نیست، فعلاً به آینده می‌نگریم به آن اهداف عالیه
گفته بودند: ” در روز ۱۷ آذر درفش حزب به دست توانمند سرور مهندس کیوان زارع به اهتزار درآمده بدون این‌که از ایشان تا به امروز نامی به‌میان آورده باشند” راستش به دروغ آمیخته است. آن روز یک پرچم سبز برافراشته شد و یکی دیگر از پرچم‌ها به رنگ سرخ بود در دست‌های سرور کیوان زارع که با دلاوری ویژه‌ای آن را برافراشت؛ چون شیر می‌غرید و از آن پاسداری می‌کرد. گروهی پنداشتند چون رنگش سرخ است به منطق هر گردی گردوست، پس درفش معروف و مألوف کمونیست‌هاست. پرچم سبز ما را که اغلب شناختند و آن مورد حمله و یورش دانشجویان کمونیست و ضد ملی واقع و بالعکس پرچم سرخ مورد اعتراض همگانی واقع شد؛ به دو دلیل، نخست آن‌که پنداشتن پرچم “سرخ” است و دیگر آن‌که رنگ اعلام شده جهت پلاکاردها و نوشته‌ها و… در آن سال رنگ سبز می‌بود و رنگ پرچم سرخ ما با این تصمیم و سنت سالیانه که رنگی را جهت هماهنگی اعلام می‌دارند، هماهنگی نداشت آن را فرود آوره به پرچم سبز مبدل بر سر چوب چند متری زده و دوباره توسط سرور کیوان زارع افراشته شد و موقع سخنرانی پایین آوردیم و بعد از اتمام سخنرانی‌ها به اهتزار درآمدند بنابراین دو پرچم سبز رنگ ما در آن روز در دانشگاه تهران بالا رفت. سرور شاهین زینعلی هم از طرف ائتلاف دانشجویان ملی که جوان‌هایی بس لایق و شایسته‌اند به ایراد سخن پرداخت. جوانان زیادی در کار بودند، که نامی از آنها در میان نیست. در آن روز سرور مهندس امین محسنی دستگیر و بعد از بازداشت با وثیقه‌ی آزاد و سپس در دادگاه بدوی به ۲سال حبس تعلیقی محکوم شد که در تجدید نظر به وکالت دکتر اولیایی‌فر از اتهامات وارده تبرئه شدند سرور کیوان زارع در آن برهه دانشجو نبود از این‌رو از ایشان و سایر دوستان نامی به‌میان نیامد. اما فیلمی با گوشی همراه به همت و دلاوری یکی از سروران ضبط شده بود که بعدها آن‌را در محیط‌های اینترنتی از جمله “یوتوپ” گذاشتیم که سرور کیوان زارع را در حال برافراشتن درفش حزبی نشان می‌داد، هنوز فیلم آن موجود است. اگر بیشتر نام اینجانب در میان شناخته شد یکی از آن‌روی بود که سمت مسوول سازمان جوانان داشتم و دوم این‌که در میان دوستان تنها من دانشجو بودم- در رشته‌ی حقوق- خبر آن نیز با درایت و همت سروران بسیار خوب و گسترده پخش شد. سرور عابدینی هم با غیرت و بی‌ادعایی رسانه‌ایش کرد. آن نویسنده کوشیده از این راه شجاعتی برای سرور زارع اثبات کند، اما تحصیل حاصل کرده است. سرور زارع از زمره‌ی جوانانی است که در سال‌های پرخطر قتل‌های زنجیره‌ای یا سالیانی که سایه‌ی خاطرات آن بر سر فضای سیاسی ایران بود به حزب پیوست. پان‌ایرانیست‌ها همواره با شجاعت و بی‌ادعایی و اغلب گم‌نامی به فعالیتها و کوشش‌های آرمان‌خواهانه‌ی خود پرداخته‌اند.
به‌نظرم بجا باشد که تنها به چند نفر از چند ده نفری اشاره کنم که در آن سال‌ها –یعنی قتل‌های زنجیره‌ای- به حزب پیوسته و در کنار سرور پندار و دبیر کل وقت سرور کرمانی و سپس دکتر زنگنه قرار گرفته و کارهایی انجام دادند که هر کدام در خور تحسین و یادآوریست و اسباب قدرت و شکوفایی حزب را در کنار اقدامات سایر سروران –چه داخل و چه خارج از ایران- فراهم کرد و اغلب نامی نیز از آنها هیچ‌گاه به‌میان نیامد اما دلیلی ندارد که در حافظه‌ی ما ثبت نشود و یا برای همیشه قدردان آنها نباشیم. سرور دکتر شروین که خدای محفوظش دارد- در جلسات چهارشنبه که انجمنی از اهل فضل و دانش بود به چند طریق دانش و فضل خود را به حاضرین هدیه می‌کرد و شادابی و رونقی به جلسه می‌بخشید، الحق دانشمندی بود با شور و حرارت و شعور، به دنیایی نمی‌گنجید اما در حزب خود را از باب افتادگی کمترین می‌پنداشت خدا داند که چه سخنوری بود و چه با مغز و محتوا سخن می‌گفت! چون او را می‌دیدم به مانند سایر دوستان از این‌که حزب ما و ناسیونالیسم چنین ذخیره‌ای دارد مشعوف می‌شدم. سال‌های ۷۸- ۷۷ هنوز جلسات حزبی رونق چندانی نداشت و اغلب با چند نفر برپا می‌شد. بارها دیده بودم که بانو حوریه رستمی برای دیدار با سرور پندار و اخذ تعلیمات از کرمانشاه به تهران آمده و شب هنگام باز می‌گشت و هر دفعه با خود صدای ضبط شده‌ی دختر خردسالش نیکا را به همراه می‌آورد تا همگان پاینده ایران یا سرود ای ایران را از زبان او بشنوند؛ چه سختی‌هایی کشید تا پان‌ایرانیست بودن خود را نگاه دارد… سرور لطفی‌کیان در اوج قتل‌ها از طریق سرور جعفری به حزب پیوست و بالید و بی‌حاشیه و بی‌نام تا تکیه‌گاهی مطمئن در اصفهان شد. آن سال‌ها دو جوان پرشور خوزستانی در تهران حال و هوایی خاص به کوشش‌ها داده بودند سرور حسین فرزند برومند سرور ساسانی می‌کوشید حزب را به دانشگاه ببرد او به همراه دکتر مهدی زاهد‌نژاد در این راه بسیار کوشا بودند جلسه‌ی بسیار جالب و با اهمیت دانشگاه شهید عباسپور که در آن برهه برگزاری چنین جلسه‌ای بعید به‌نظر می‌آمد و مهم، نتیجه‌ی همت این جوانان بود، در آن جلسه فیلم سخنرانی سرور پندار در مجلس ۲۲ در دفاع از تمامیت ارضی ایران و مخالفت با جدایی بحرین به‌طور کامل به‌نمایش درآمد، سرور بابک قاسمی با دستی شکسته که وبال گردنش بود در میانه‌ی فیلم بپاخاسته و با شوری خاص فریاد برآورد درود بر محسن پزشکپور ننگ بر خائنین!
سرور آرش کیخسروی با چهره‌ای که پخته‌تر از سنش بود، با متانت، بسیاری از جوانان را هدایت می‌کرد و از شاگردان زبده سرور پندار بود که همگان او را واجد آینده‌ای روشن می‌پنداشتند و از امیدهای حزب. سرور هومن اسکندری از معدود اشخاصی بود که علی‌رغم سن بسیار کم از پشت تریبون روز چهارشنبه می‌گفت: ما پان‌ایرانیست‌ها نظرمان این است… و سرور پندار تأیید می‌کرد و هیچ‌گاه جرح و تعدیل نکرد. این دو بسیار بیشتر از آن کوشیده‌اند که اغلب گفته شده است و همیشه وام‌دارشان هستم و حقی بزرگ بر گردن اینجانب دارند در خوزستان سرور فرهاد باغبانی که نوجواتنی بیش نبود به‌همراه سرور ابوالفضل عابدینی نوجوان و چند جوان دیگر که خداوند حافظ‌شان باد، با راه‌اندازی انجمن مهرآئین، جلساتی به‌راه می‌انداختند که تصورش شگفتی‌آور است این چند “نوجوان” جلسه‌ی چند صد نفره برگزار می‌کردند که محوریت آن با بزرگانی چون شادروانان میرانی و نوربخش رحیم‌زاده بود. آدم در کاری که آن چند نوجوان در آن سال‌ها انجام داده‌اند درمی‌ماند، شور و شوقی در آن‌جا بپا کرده بودند که گفتاری مطول می‌طلبد.
سرور سامان چراغی در همان دیار با دوستان خود نشریه‌ی همومت و بعدها آژیر را منتشر می‌کرد که بسیار پرمغز و محتوا تهیه می‌شد. کوشش‌های ایشان نیز بسیار چشمگیر بود و از دیدن کارهای آنها خونی به رگ‌ها می‌دوید. از دوستانی که در کار بسیار با اهمیت و مهم مراسم شادروان اکبر محمدی حاضر شدند و کوشیدند سخن نمی‌گویم، از علیرضا بوربور آن جوان تیز فهم و باهوش و با شعور و شور و شوق از آتوسا و ماندانا و کاوه شهریاری آریوبرزن قیاسیان از ده‌ها کس دیگر و از جمله کوشندگان خارج از ایران، سرور کیانزاد، سرور پل، بانو ارجمند، مرید، طلایی، مهندس ظفری چیزی ننوشتم الحق کتابی در خور است و دفتر ما باز! رنج‌هایی که دوستان و یاران در جای جای ایران از خرم‌آباد تا تبریز، کردستان تا خوزستان، خراستان تا بوشهر و…کشیدند و کسی جز ایمان‌شان یاریگرشان نبود، فراتر از آن است که در این زمینه به آن پرداخت. گر امانم دهد این فلک شطرنجی به بهانه‌ی مناسبت‌هایی یادی از سروران و کوشش‌های آرمان‌خواهانه و بی‌ادعای آنها خواهیم کرد. از سنت‌های حسنه‌ی پان‌ایرانیسم سنت قدردانی است. قدردان کوشش‌های همه‌ی سروران از دیرباز تا امروز باشیم. چه جان‌های شریفی که در این مبارزه‌ی مقدس فدا شدند، سرور ظفری چشم با ارزش خود را در مبارزه گذاشت، سرور میرانی، کرمانی، صفارپور، شهریاری، جعفری، افسرپور، روحبش، عابدینی و… زندان‌ها دیدند و بهترین اوقات عمر خود را در زندان گذراندند، بسیاری از دوستانمان از خاک پاک خود به سمت غربت هجرت کردند تا شعله‌های مبارزه را در آن‌جا روشن نگاه دارند
- از همه‌ی سرورانی که نتوانستم به‌دلایلی از آنها نام به‌میان آورم پوزش می‌طلبم
در این روزها گروهی پیدا شده‌اند که نهایت هتاکی از سر گذرانده‌اند از همه‌ی سروران جوانتر می‌خواهم اگر خواستند جوابی دهند در چارچوب فرهنگ و ادب ایرانی و سنت پان‌ایرانیسم به این کار دست زنند اگرچه برای پاسخ به هر ادعا و اتهامی ضرورت نمی‌بینم. هم‌چنین خواهشمندم از باب لطف در دفاع از اینجانب برنخیزیید اکنون وظایف مهم‌تر بر دوش‌های ماست و ایران بیشتر از همه نیازمند دفاع. وظایف و کوشش‌های پان‌ایرانیستی تعطیل‌پذیر نیست از انحراف نیز می‌بایست مصون داریم.
پاینده ایران
حجت کلاشی

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست پیرامون حکم سرور شاهین زینعلی

به نام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
شعبه ی 26 دادگاه انقلاب سرور شاهین زینعلی را به دوسال و 91 روز حبس محکوم کرد.سازمان جوانان حزب پان ایرانیست این حکم را به مانند اغلب احکام صادره علیه فعالان سیاسی،مغایر با اصول قانونی ،آزادیهای مدنی و مبانی عدالت دانسته و متذکر می شود با پروژه ی زندان نمی توان مردم را از مطالبه ی حقوق ملی خود باز داشت .خیزش و خواستهای مردم ایران تنها برخاسته از مبارزات و ائتلافهای میان احزاب و گروههای سیاسی نیست که با حذف آنها بتوان اوضاع را کنترل کرد و بر آن سرپوش نهاد بلکه ملت ایران به آستانه ی آگاهی رسیده اند که دیگر نمی توان آنها را به وضع سابق باز گرداند و لذا دیگر ایران را نمی توان بصورت پادگانی با سرکوب و خفقان اداره کرد.این نوع از احکام کما اینکه تا کنون نتوانسته مانع از فعالیتهای قانونی و ملی ما شود از این پس نیز نخواهد توانست مانعی باشد;اما اصرار بر این رویه ی سرکوب جامعه ایرانی و دمیدن بر شعله های خشونت و سرکوب چیزیست که نسبت به آن عاقلان پند سر دندانه دهند .وجدان اگاه ایرانی ناظر اعمال شما و بازداشت گسترده فعالان سیاسی - اجتماعی خود و از جمله نرگس محمدی مادر دو کودک خردسال است و متناسب با اعمال شما حکم تاریخی خود را صادر و قضاوت خود را تمام خواهد کرد.شما هم باور کنید می توان آزاد بود در سرزمین آزادگان.
پاینده ایران
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
27 خرداد ماه 1389 خورشیدی

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

شاهین زینعلی از اعضای حزب پان ایرانیست به دو سال و 91 روز حبس تعزیری محکوم شد


در تاریخ 26 خرداد ماه شعبه 26 دادگاه انقلاب طی حکمی شاهین زینعلی از اعضای حزب پان ایرانیست را به دو سال نود و یک روز حبس تعزیری و یک میلیون و پانصد هزار ریال جریمه نقدی محکوم نمود.
بر اساس این حکم ایشان به دو سال حبس به جهت اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور از طریق عضویت در حزب پان ایرانیست، 91 روز حبس به جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی منجر به اغتشاش، و مصاحبه با رسانه های بیگانه و پرداخت مبلغ یک میلیون و پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم شده اند .

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

آقای تاج زاده بیانیه شما در نقد گذشته ی خود یک گام خردمندانه و شجاعانه بود


به نام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
با تکامل فکری فرزندان یک جامعه امکان بهبود کیفیت شرایط اجتماعی فراهم می شود.علایمی نشان می دهد که مرتبه ی دید اکنون ما در حالی که فضا پر از خشونت است ;بنظر می رسد یک گام ارزنده ای بسمت کاهش خشونت ایرانی علیه ایرانی بر می دارد.خشونتی که ویرانگر است و تیره .با توهم شکوه ،فضیلت و بهستی می آید اما نابودگر همه ی آنهاست و هستی ;در عطش "هارمونی"نو یا خیال "مدینه فاضله"ریشه ها را آتش می زند و نظم ها را بر می اندازد.امروز می بایست کوشید از دایره ی این خشونت بیشتر دور شد ،ریشه های خشونت را خشکاند و هم زمان گام هایی به سمت مهر برداشت تا مام میهن بیش از این سوگوار فرزندان خود نباشد.مادرمان ایران دیریست سوگوار است،آری دیریست سوگوار است.
شیوه ی رفتار شما آقای تاج زاده که نقدی بر گذشته ی خودتان بود و تقدیم به "ندای سبز "گردید یک گام خردمندانه و شجاعانه بود.امید هست که دیگران نیز مسوولیت گذشته ی خود را به داوری بنشینند .چه بسا فکر و تن من زمانی بخشی از کلیت استبداد بوده و ما گارگزار آن بوده ایم ،اگر چه ممکن است اکنون فاصله ای با آن گرفته ایم اما اینک آن بخش از من گذشته ی اسیر استبداد باقی است،با نقد صحیح از عملکردهای پیشین و پذیرش مسوولیت اعمال ،درهای اسارت گشوده می شود.با هم آزاد شویم در سرزمین آزادگان.

پاینده ایران
حجت کلاشی

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

برگزاری راه پیمایی به مجوز نیاز ندارد


سال گذشته پس از برگزاری راه پیمایی‌ها و تجمعات مردمی ، برخی از مسوولان کشوری در اظهارنظرها یشان این گونه مراسم را صرفا به دلیل عدم اخذ مجوز ، غیر قانونی اعلام و مقامات قضایی نیز با استناد به همین استدلال نسبت به صدور حکم محکومیت برای شرکت کنندگان در راه پیمایی ها اقدام كردند.

در آن زمان دو مطلب درباره این که آیا راهپیمایی مردمی به کسب مجوز نیاز دارد یا خیر ؟ نوشته و استدلال كردم ، راه پیمایی مردم با توجه به اصل 27 قانون اساسی ، قانون احزاب (اگرچه به موضوع ارتباط پیدا نمی کند) و نظر مورخ
25/4/1360 شورای نگهبان که جای توضیح و تفسیر باقی نمی‌گذارد نیازی به کسب مجوز ندارد و از مخالفان این نظر و موافقان کسب مجوز پرسیدم بر اساس کدام ماده از کدام قانون، آزادی برگزاری راه پیمایی را محدود به اخذ مجوز می نمایید؟

(* چه کسی درست می گوید؟ روزنامه صدای عدالت چهارشنبه 17 تیر 88 صفحه 2* مجوز نیاز نیست ، ضمیمه روزنامه اعتماد ، چهارشنبه 4 آذر 88 صفحه 2) پاسخ چه بود؟ در تاریخ 2 دی ماه 88 سید صولت مرتضوی معاون سیاسی وزارت کشور در گفت و گو با خبرگزاری ایلنا درباره اصل 27 قانون اساسی و این که راه پیمایی بدون حمل سلاح نیاز به کسب مجوز ندارد گفت: کیفیت اجرای این اصل را قانون مشخص می‌کند و بر اساس مواد 31و34 قانون فعالیت احزاب اگر احزاب بخواهند تجمعی داشته باشند حتما باید به استناد قوانین موضوعه برای کسب مجوز درخواست بدهند.

این اظهار نظر در حالی صورت می‌گرفت که قانون احزاب مصوب سال 1360 ، 19 ماده بیشتر ندارد و اشاره به مواد 31 و 34 قانون فعالیت احزاب صحیح نمی‌باشد. در تازه ترین اظهار نظر ، محمود عباس زاده مشکینی مدیر کل سیاسی وزارت کشور ، به مواد 30 ، 31و 32 تصویب نامه شماره 30530 مصوب سال 1360 اشاره و در چندین مورد با استفاده از کلمه قانون به جای تصویب‌نامه اصرار می‌ورزد که گروه‌ها می‌باید درخواست خود را به وزارت کشور اعلام نمایند.

آن‌چه از این اظهار نظرها مشخص می‌شود این است که مقامات کشوری از ارائه ماده قانون مصوب مجلس که صراحتا انجام راه پیمایی ، مطابق با آن منوط به کسب مجوز شده باشد ناتوان هستند و آن‌چه که مستند اظهار نظرهای ایشان است مواد آیین نامه و تصویب نامه‌های دولتی است که صددرصد با قانون اساسی در تعارض بوده و فرقی هم نمی کند که در زمان چه مسوولی به تصویب رسیده است.

ضمنا مدیر کل وزارت کشور در همین مصاحبه مطبوعاتی با ادبیاتی نامتعارف ، برخی از احزاب را از بازی قایم با شک بر حذر می‌دارد که به نظرم درست نیست ، چرا که آن اداره کل خود با این اوصاف به سنگ قلاب کردن مراجعین مشغول است.

نتیجه آن‌که با توجه به صراحت اصل 27 قانون اساسی و نظر به این‌که مطابق با اصل 9 هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی‌های مشروع را هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند ، برگزاری راه پیمایی به مجوز نیاز ندارد و شایسته است افرادی که به پاسداری از اصول قانون‌اساسی سوگند یاد کرده‌اند در این زمان به دفاع از حق اساسی مردم و تفسير صحيح قانون بپردازند تا مطابق با اصل 56 آحاد ملت بتوانند در تعیین سرنوشت اجتماعی خویش مشارکت نمایند و حقوق اساسی آن‌ها در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار نگیرد.

آرش کیخسروی

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

ما و نفی نژادپرستی

به نام خداوند جان و خرد

ابوالحسن خرقانی می‌گوید: "اگر از تركستان تا بلاد روم خسی در پای كسی فرو برود، منم كه رنج می‌كشم"

در ذیل متافیزیكی كه در جغرافیای فكری ایران‌زمین و جوامع متأثر و مرتبط با آن وجود داشته است می‌توان به این قبیل گفته‌ها و باورهای به‌شدت انسانی با جوهره‌ای عاشقانه برخورد و میل و ‌گرایش طبیعی فرهنگ ملی ایران را به این سمت و سوی مشاهده كرد كه درون‌مایه‌ی زندگی معنوی تبار ایرانی را پدید آورده؛ اندیشه‌ای كه در كانون آن "عاشقم بر همه عالم" قرار دارد، به مثابه بذری است كه درخت فرهنگی ملت ایران را برآورده است. حكیم فردوسی كه ذهن او از دالان حیات فكری تبارش گذشته و آن‌را باز اندیشیده و نگاهش از وجهی ناظر بر آن حیات فكریست، در عبارتی كه به گفته‌ی روانشاد علامه دهخدا بالاترین آموزه‌ی بشریست، می‌فرماید " همه عالم چون تن خویش خواه!" این وحدت عاشقانه انسان را در مختصاتی از حضور قرار می دهد كه بار محبت به مراتب و درجات مختلفِ خود را به‌دوش بكشد، محبت و عشق بنا به باوری قانون هستی ست بنابراین انسان به‌عنوان مرتبه‌ای آگاه از هستی، مسوول تجلی این قانون در مراتب متجلی مادون خود می‌باشد. این عبارت نمادین كه حاكی از چیزی بیشتر از دلالت مطابقه‌ی خود هستند؛ حكایت از منظومه‌ای فكری دارند كه در آن هستی مطلق و هست‌های متعین از دریچه‌ای عاشقانه، حكیمانه و خردمندانه مورد احترام و تقدیس بوده واجد ارزش ذاتی والایی می‌باشند به‌طوری كه ارزش، درونی و ذاتی آنهاست. آنها هستند پس با ارزشمند. هستی خیر است و شر از اعدام، یعی اصالی نیست، عرضی است.

امروز از آنجایی كه فكر تاریخی و بالاتر فلسفه نداریم، در نتیجه خود آگاهی نداریم، لذا از بیرون ناظر "خود" هستیم، البته اگر بتوان از جاذبه‌ی تنازع نیروها در حوزه‌ی قدرت بیرون بود و تعقل كرد با ابزار تعقل نه چیزی دیگر اما اغلب توصیفگریم نه چیزی بیشتر. اینها را گفتیم به‌عنوان مقدمه تا این نكته را بگوییم كه پیشینه‌ی فكری ما چه بوده است. چرا كه آنها مواد و به‌عبارتی دیگر تبار صورت‌ فکری هستند كه باید ناظر بر امروز ما باشد كه در نزاع ایدئولوژی‌ها و پیش‌تر از آن هنوز موجود نیست! و ما باید با امكاناتی كه تجربه‌ی دانش بشری در اختیار ما قرار می دهد با این مواد به گفت‌وگو بنشینیم. امروز برخی دانشمندان، پژوهش‌های خوبی پیرامون ارتباط میان مؤلفه‌های مختلف یک تمدن به‌عمل آورده‌اند.. دکترشایگان نیز در کتاب آسیا در برابر غرب اشاراتی به این مسأله در حوزه‌های تمدن ایران دارد که قابل توجه است. به‌طور کلی میان عناصر حیاتی یک تمدن با هم و روح آن تمدن پیوستگی برقرار است؛ هگل می‌گوید میان دولت یک ملت و باور آن ملت به خدا ارتباطی هست. تمدن ایرانی با جلوه‌های خود، سقفهای گنبدی تا رنگهای فیروزه‌اش، نگاره‌های فرش تا زوایای درونی شعرش و...، در عین ارتباط داخلی با یک متافیزیک تکیه دارد. حال این تمدن موجود در مسیر تکامل خویش می‌بایست حرکت کند و در عین حفظ پیوستگی به یک حیث گسسته شود؛ از این جهت از پیشینه و آنچه موجود است و موضوع حرکت بایستی قرار گیرد نمی‌توان غافل بود. حال از این منزل كه پر از خطر است تنزل كرده و این پرسش را مطرح می كنیم كه چه نسبتی میان ما و اندیشه‌های نژادپرستانه وجود دارد؟ بر پایه چه منطق و ناظر برچه وضعیتی از متافیزكی که بیان شد می‌توان به باور و تلقی‌ای از هستی عبور كرد كه عنییت آن حكومت‌های فاشیستی با رویکرد نابودی پاره‌ای از انسان‌ها با خصوصیات و خصلت خاصی باشد!؟ با كدام دیالكتیك از اندیشه‌ی حكیم فردوستی به داروینیسم اجتماعی، و به چمبرلین گذر می‌كنیم و نقش محوری حكیم خردمند را به موسولینی و هیتلر مبدل می‌سازیم!؟ چگونه شاهنامه در اندیشه‌ای سخت پریشان به "نبرد من" تكامل(!؟) می‌یابد(!؟) و رسالت تاریخی ملت ایران به كدام سمت و سوی و ناظر به كدام منظر و به چه دلیل، دگرگون می‌شود و گذشته‌ی خود را بدون توجه به آن نفی و خود را در نفی گذشته‌ی خود در خیال اثبات می‌كند(!؟) و در پرسش فرعی‌تر دیگر آیا می‌توان ناسیونالیسم ایران كه مقصود علم شناخت احكام زندگی ملت ایران است را در ذیل تفكرات نژادپرستانه شناخت مقصود از مقدمه این بود كه اندیشه‌ی راسیستی (نژادپرستی= نژادكشی) در ایران، در حوزه‌ی فكر زمینه‌ها و ریشه‌هایش مفقود است؛ اگر این‌گونه نیست، آن زمینه‌ها و ریشه‌ها كجا هستند؟ فكر نیز كه بر خلاء پیش نمی‌رود! از سوی دیگر به‌فرض وجود كه لاوجود است حركت ذهن از آن بنیادها و زمینه‌ها چگونه بوده و به چه‌سان پیش رفته؟ دست‌كم ذهن مواد خود را از كجا یافته و به‌چه‌سان حركت كرده است؟ [در این‌جا به‌گفته‌ی حاجی سبزواری نظر داریم كه فكر را حركت دانسته است] اگر این موارد پاسخ نداشته باشد كه كسی نیز از مدعیان- نژادپرستی در ایران- پاسخی و اساساً تعمقی جدی در آن نداشته موضوع به معنی عام هم‌چنان پا در هوا می‌ماند و به معنی خاص علمی معدوم: چون مسائلش موجود نیست! و نقد فكری و عقلی نیز از وجود آن بعنوان نظم نمی‌توان داشت. پس این موارد از قبیل اشارت مطرح شد كه اذهان روشن شود. این گفتار چیزی نیست جز كوششی برای پاسخ به پرسشی که نسبت میان تفكرات پان‌ایرانیسم با نژادپرستی را سوال كرده است.

برخی می‌پرسند آیا شما نژادپرستی را نفی می‌كنید یا تأیید؟ بله ما رد می‌كنیم

یكی دیگر از از آفاتی كه ذهن و عمل برخی از ایرانیان را تباه كرده است، نه افتخار و نازش به تبار و نژاد و میراث فكری- فرهنگی و تاریخی ملت ایران، بلكه باور به اندیشه‌های نژادپرستانه ایست كه آبشخور آن تفكرات هیتلر و موسیلینی است بطوری كه حتی با اصرار بیش از حدی، افكار نیچه نیز در ذیل آن تفسیر می شود و نوشته‌های او به یك بیانیه‌ی سیاسی و یا متنی برای یك ایدئولوژی نژادپرستانه تنزل می‌یابد و گزاره‌هایی با مضمونی مقلوب جهت خالی نبودن زبان به مثابه لقله‌ای، در اختیار آنها قرار می‌دهد. این تفكر همپای ایدئولوژی ماركسیستی، مائویستی،‌ پان‌اسلامیستی ما را دچار تباهی كرده است و البته می‌توان خطر این‌را بیشتر نیز دانست چرا كه در میان كسانی رسوخ می‌كند كه از دام ایدئولوژی‌های نافی ملیت رهیده و دانسته‌اند كه بایستی ایران را در مركز توجهات خود قرار دهند و می‌خواهند میهن خویش را آباد و باشكوه سازند اما به غلط فرمول آن‌را در تفكرات هیتلر و "نبرد من" می‌جویند! از این‌روی می‌بینیم برخی به‌نام ناسیونالیسم تفكران راسیستی ترویج می‌دهند و گاه به‌نام ما نیز به این كار مبادرت می‌كنند آن‌گاه ذهن بسیاری از جوانان تباه می‌شود.

گر نبودی در جهان نقدی روان

قلب‌ها را خرج كردن كی می‌توان؟

گر نباشد راست كی باشد دروغ

آن دروغ از راست می‌گیرد فروغ

بر امید راسـت كـژ را می‌خرند

زهر در قندی رود آنگه خورند

این‌ها افرادی هستند كه در تعطیلی خرد و تفكر منسجم دچار رویا شده‌اند و به شیوه‌ی قیاس ناقص و از راه تشبیه راه می‌سپرند به‌نظر افلائون رویا جز این نیست كه "انسان چه در خواب و چه در بیداری چیزی را كه شبیه به چیز دیگر است به‌جای اصل بگیرد و متوجه نشود كه فقط شبیه آنست" (ص321 جمهور) آن‌هم شباهتی بغایت دور كه فقط ادبیات از عهده‌ی این ادعای شباهت بنحو بلیغ بر می‌آید؛ صد افسوس كه این تفكرات به‌همراه اندیشه‌های ماركسیستی و اسلام ایدئولوژیك سعی در تأسیس حكومت‌های تمامیت‌خواه كرده و سیر تاریخی مشروطه و تجربیات و دستاوردهای ارزنده‌ی آن‌را گام در بی‌راه دانسته و می‌كوشند حقوق شهروندی و به‌طور كامل جامعه‌ی مدنی را در قلمرو دولت مستحیل كنند! البته در پی تفكر دست به این عمل نمی‌زنند بلكه دل‌خواسته‌ها و عملكردهای آنها كه در فقدان اندیشه‌ی منسجم و معقول رخ می‌دهد منتحج به این كار می‌شود.

آنها صورتکهای شخصیت‌های یك رخداد را كه هیچ اصالتی ندارد و از جایی دیگر در حالی كه فقط صورتك است؛ و جز آن چیز دیگر نیست- نه وجود حقیقی، صورتك است و نه صورتك، صورت وجود حقیقی پس خود- در صحنه‌ای که خیال و رویا با چوب، فهم تاریخی و عقلی را از گوشه‌ای بیرون رانده، به‌صورت خود نهاده و به شیوه‌‌ای مضحك به‌نمایش می‌گذارند در حالی كه حتی از عهده‌ی آرایش صحنه متناسب با داستانی كه رخ داده و تمام شده؛ در عالم انتزاعی و مخیل نیز برنمی‌آیند! تفكرشان از این هم سطحی‌تر است. شادروان منشی‌زاده چیزی جز این نكرده است، تفكرات شادروان شریعتی نیز كه در مسیری دیگر سعی در فراهم آوردن مقدماتی برای تأسیس حكومت‌های تمامیت‌خواه است چیزی جز این نیست، اگر چه دقت و وسعت نظر دومی از اولی بیشتر و به هنر قلم نیز آراسته است!

برای نمونه كه تنها اشاره ایست، می‌گویم و می‌گذرم تا وقت دگر، مرحوم شریعتی نظری به اریك فروم انداخته و نظر خام او را در متنی كه خلاف جهت حكومت‌های تمامیت‌خواه است، یعنی در كتاب گریز از آزادی، برداشته و آن‌را عیناَ در جهتی كه گریز از آزادیست به‌كار می‌گیرد. اریك فروم در كتاب گریز از آزادی داستان هابیل و قابیل را آورده و آن‌را نمادی از تضاد طبقاتی دانسته است؛ شریعتی نیز بشدت به آن نظر علاقمند شده و آن‌را بر گرفته تا بتواند هرچه بیشتر به تفسبر طبقاتی از قران متناسب با اندیشه‌های ماركسیستی دست یابد. او در همان كتاب آیه‌ی "الناس مسلطون علی اموالهم" را نیز در راستای نفی مالكیت شخصی تفسیر كرده بود- منتها خود می داند كه تفسیر داستان هابیل و قابیل معارض زیاد دارد از این‌روی می‌گوید:

این دو- یعنی منشی‌زاده و شریعتی- هر دو در پی تأسیس حكومت‌های تمامیت خواه از دو راه مختلف بودند چرا كه هر كدام در میدان جاذبه‌ی اندیشه‌ای جدا قرار داشتند و دل‌بستگی‌ها و دل‌خواسته‌هایشان متفاوت بود اگر چه هر دو یك چیز را نفی می‌كردند و اگر چه سعی و كوشش شریعتی دقیق‌تر و مهم‌تر بود.

این كوشش‌ها همه ما را از مسیر ملزومات تاریخی‌مان دور و آگاهی تاریخمان را مخدوش كرده‌اند. جوان ایرانی بی‌آن‌كه بداند هم‌گام با آنها، تغییرات مضمونی كه من در بستر تاریخ به‌دست آورده است را جرح و از خود بیگانه می‌شود چرا كه آگاهی در تاریخ به‌دست می‌آید و این‌ها فهم تاریخ را محال می‌كنند! بنابراین علی رغم میلشان ما را به "كج‌راهه" رهنمون می‌شوند.

These icons link to social bookmarking sites where readers can share and discover new web pages.
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Mixx
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • Spurl
  • StumbleUpon
  • Technorati

بلاگر فارسی